جدول جو
جدول جو

معنی تمییزی - جستجوی لغت در جدول جو

تمییزی
(تَ)
آنچه بدان نیک از بد شناسند: حاجت مندی مردم بدین آلت های علمی و علمهای تمییزی از بهر غذاء خویش ما را گواست برآنک اندر وی جوهری علم پذیر است. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 207)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمییز
تصویر تمییز
جدا کردن، فرق گذاشتن، امتیاز دادن، جدا کردن و شناختن چیزها از یکدیگر، قوۀ نفسیه که انسان به وسیلۀ آن معانی را استنباط می کند، از ابواب نحو، در علوم ادبی کلمه ای که رفع ابهام ماقبل کند و اگر آن را حذف کنیم جمله ناقص خواهد ماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبریزی
تصویر تبریزی
از مردم تبریز، تهیه شده در تبریز،
در علم زیست شناسی سپیدار، درختی راست و بلند که پوست و چوب آن سفید است و در اغلب نقاط ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، چون تنه اش راست و صاف و بلند است در کارهای نجاری و ساختن سقف خانه ها و تیر و ستون چوبی به کار می رود، سفیدار، سفیددار، اسفیدار، پلت، پلخدار، سفیدپلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاییزی
تصویر پاییزی
مربوط به پاییز
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
پاکی و پاکیزگی. (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ خَطْ طی)
جدا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به دو یای تحتانی... بمعنی جدا کردن. مأخوذ از میز بالفتح. اما فارسیان یک ’یا’ را بنا بر تخفیف حذف کنند و تمیز بر وزن عزیزمی خوانند. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). رجوع به تمیز شود، بازشناختن از یکدیگر. بازدانستن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بازشناختن. بازدانستن. فرق گذاشتن. (فرهنگ فارسی معین) ، شناخت و شناسایی. قوه ای نفسانی که شخص بتوسط آن معانی را استنباط کند. (فرهنگ فارسی معین) :
جسد مردمی ای خواجه درخت عجب است
که بر او فکرت و تمییز ترا برگ و بر است.
ناصرخسرو.
ای ناصر دین سید اولاد پیمبر
ای عالم جاه وشرف و دانش و تمییز.
سوزنی.
گفت پیغمبر به تمییز کسان
مرء مخفی لدی طی اللسان.
مولوی.
در کف اوخار و سایه اش نیز نیست
لیکتان ازحرص آن تمییز نیست.
مولوی.
از قدر خواستم که فلک خوانمش قضا
گفت ای بری ز شیوۀ تمییز مدح و ذم.
عرفی (از آنندراج).
رجوع به تمیز شود. (اصطلاح نحوی) اسم نکرۀ جامدی است که ابهام مستقر در ماقبل خود را برطرف سازد مانند: ’عندی رطل زیتاً’و ’اشتهرت التاجر امانه’ رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی و کتب نحوی شود
لغت نامه دهخدا
باز شناختن باز شناسی، جدا کردن، جدا جدا دیدن جدا جدا رسیدن، باز شناختن باز دانستن فرق گذاشتن، جدا کردن، شناخت شناسایی، قوه ای نفسانی که شخص بتوسط آن معانی را استنباط کند، (نحو) کلمه ایست که رفع ابهام ما قبل کند (در عربی تمییز منصوب است)،جمع تمییزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیزی
تصویر تمیزی
پاک و پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاییزی
تصویر پاییزی
خزانی خریفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمییزات
تصویر تمییزات
جمع تمییز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمهیدی
تصویر تمهیدی
ابتدائی و متعلق بمقدمه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به تبریز از مردم تبریز اهل تبریز، درختی از تیره بیدکه تنه آن مستقیم رشد میکند و کم شاخه است ازین جهت تنه این درخت مصارف مختلف دارد و بعنوان تیر چوبی برای پوشش بامها مورد استفاده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمییز
تصویر تمییز
((تَ))
پاکیزه، پاک، جدا کردن، بازشناختن، تشخیص دادن، فرق گذاشتن، تمیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبریزی
تصویر تبریزی
اهل تبریز، درختی شبه صنوبر با تنه راست و بلند که رنگ پوست و چوبش سفید می باشد و بلندی اش تا 20 متر می رسد
فرهنگ فارسی معین
بازشناسی، تشخیص، تعیین، تفکیک، بازشناختن، فرق گذاشتن، تشخیص دادن، تفکیک کردن، جدا کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اسم پاکی، نظافت
متضاد: کثافت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
Ornate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
Mercurial, Mutative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
orné
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
непостоянный , мутирующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
verziert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
launisch, mutierend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
прикрашений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
мінливий , мутуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
zmienny, mutujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
ozdobiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
украшенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
精美的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
mercurial, mutativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
ornado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
mercuriale, mutante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
ornato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
mercurial, mutativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تزیینی
تصویر تزیینی
adornado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تغییری
تصویر تغییری
反复无常的 , 变异的
دیکشنری فارسی به چینی