- تمیم (دخترانه و پسرانه)
- مهره چشم زخم، دارای خلقت تمام
معنی تمیم - جستجوی لغت در جدول جو
- تمیم
- متردد بودن میان دو چیز
- تمیم ((تَ))
- تمام و کامل، استوار، سخت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهره یا طلسمی که برای دفع چشم زخم بگردن اطفال آویزند بازونبد چشم آویز گردن بند، جمع تمائم (تمایم) تمیمات
مهره یا طلسمی که برای دفع بلا و چشم زخم به گردن اطفال آویزان کنند، تعویذ، حرز
تمام کردن
تمام کردن، به پایان رسانیدن، کامل کردن
آهنگ، گزیر، گزیرش، آهنگ کردن، آهنگ داشتن
بازسازی
آزگار، همه، پایان، هماد
نا پسند، نکوهیده
پست، زشتروی، خرد، انداینده روغن مالیدنی
پوسیده شدن استخوان، کهنه شدن
کسی که باو تهمت زده شده
قصد کردن، طهارت با خاک به جای وضو
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
نیک بالا خوش اندام، کوفته بینی، شکسته سر، یاوه گویی
قریب و خویشاوند
ممدوح، گران روح
چرکن، آکناک
اصلاح کردن، مرمت کردن
خیمه زدن
نکوهش کردن
بویاندن بو کردن بوییدن
آگندگی آکندگی، پراکندگی، پیوستن از واژگان دو پهلو
خالص کردن و استوار کردن
عمومیت دادن، عام نمودن، عمامع بسر بستن
تبختر در رفتار
روان شدن و گداختن
زرک از گیاهان گیاهی از تیره سوسنیها که بالا رونده و دارای برگهای متناوبشفاف قلبی شکل و نوک تیز است و ممکن است تا ارتفاع 8 متر هم برسد. گلهای آن مایل بسبزی و دارای آرایش خوشه یی است