- تمیع
- روان شدن و گداختن
معنی تمیع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اشکریز: گرفتار بیماری اشکریزه
شتابزده، با پشتکار، کوشنده
گرد آمده و یکجا شده، لشکر
درنگ کردن و توقیف نمودن
روان کردن اشک
آزاندن به آز انگیختن، پیوساندن بطمع انداختن بیوسانیدن آزمند ساختن بطمع آوردن، جمع تطمیعات
دعوی مذهب شیعه کردن
یک نهم چیزی
شنوانیدن، زشت گردندن، به نیکی یاد کردن از واژگان دو پهلو
راز آشکاری، خرامیدن، یازیدن
بخش بخش کردن
گردن دراز
متردد بودن میان دو چیز
تبختر در رفتار
زرک از گیاهان گیاهی از تیره سوسنیها که بالا رونده و دارای برگهای متناوبشفاف قلبی شکل و نوک تیز است و ممکن است تا ارتفاع 8 متر هم برسد. گلهای آن مایل بسبزی و دارای آرایش خوشه یی است
جدا شدن، فرق پیدا کردن
مرغ مگس
نرم شدن زمین
استواری و قوی شدن، باز ایستادن، چیره شدن برآن
توشه دادن
برخورداری گرفتن، منفعت گرفتن، نفع بردن
ستیهیدن، خودکامی خود اندیشی
فراهم آوردن، نیک جمع کردن
گوساله
شنواننده و شنونده
همه، همگی، همه، همگی
مذهب شیعه داشتن، شیعه
به طمع انداختن، آزمند ساختن، کسی را به طمع آوردن و به کاری وادار کردن
جدا شدن، فرق و جدایی پیدا کردن
پاک، پاکیزه، فرق و امتیاز، هوش و فراست
تمیز بودن: پاک و پاکیزه بودن
تمیز دادن: بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن
تمیز کردن: پاک و پاکیزه کردن
تمیز بودن: پاک و پاکیزه بودن
تمیز دادن: بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن
تمیز کردن: پاک و پاکیزه کردن
قوی شدن، استوار شدن، چیره شدن، بازایستادن