جدول جو
جدول جو

معنی تمورتاش - جستجوی لغت در جدول جو

تمورتاش
(تَ / تِ)
پسر امیر چوپان و حاکم روم که در سال 722 عصیان کرد و امیر چوپان برای خاموش کردن ف تنه او به روم رفت و او را با خود نزد ابوسعید بهادرخان برد و مجدداً از طرف او به حکومت روم رسید و سپس در سال 728 از خشمی که بهادرخان بر پدرش گرفته بود هراسان شد و به مصر گریخت و درآنجا کشته شد. رجوع به تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 606 و 609 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیمورتاش
تصویر تیمورتاش
(پسرانه)
نام یکی از طوایف ترک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرتاش
تصویر مهرتاش
(پسرانه)
مهر (فارسی) + تاش (ترکی) همتای مهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هورتاش
تصویر هورتاش
(دخترانه)
همچون خورشید، آنکه چون خورشید نورانی است، هور (فارسی) + تاش (ترکی)
فرهنگ نامهای ایرانی
(تَ / تِ)
دهی از دهستان کسبایر است که در بخش حومه شهرستان بجنورد واقع است و 321 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
از فرزندان امیرچوپان که در دوران سلطنت ابوسعید بهادر به حکومت ولایت روم رسید ولی در سال 720 هجری قمری عصیان کرد و بنام خود سکه زد آنگاه امیرچوپان به روم رفت و او را به خدمت ابوسعید آورد و مورد نوازش قرار گرفت و بار دیگر به حکومت روم رسید و چون از قتل پدر باخبر گردید در یکی از قلاع روم تحصن اختیار کردو سپس به مصر رفت و به ملک ناصر پناه آورد و در سال 728 هجری قمری بدستور ملک ناصر مقتول گردید. رجوع به فرهنگ فارسی معین و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 214 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ مُ)
از قراء خوارزم است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تُ مُ)
یا تیمورطاش امیر حسام الدین بن نجم الدین ایلغازی که بدست بنی ارتق در دیار بکر حکومت یافت والی حلب و حاکم ماردین بود و بعد از 30 سال حکومت در ماردین و میافارقین در سال 547 هجری قمری درگذشت و مرد کریم الطبع و بردبار بود. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 164 و ج 2 ص 229 شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
مرکز دهستان کهنۀ بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 66تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و انگور. شغل اهالی زراعت و مالداری و از صنایع دستی قالیچه بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
یکی از عشایر کوهستانی و شورشی ایران در زمان ساسانیان و رجوع به کتاب ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشید یاسمی شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
پسر میرخوند و صاحب روضهالصفا که کتاب پدر را مختصر کرده حبیب السیر نام نهاد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محمد بن عبدالله بن احمدالخطیب بن محمد الخطیب بن ابراهیم الخطیب بن محمد الخطیب التمرتاشی الغزی الحنفی سرآمد فقهای عصر خود و امامی عالم و فاضل نیکوطریقت و قوی الحافظه وپراطلاع بود. او راست: تنویرالابصار وجامعالبحار. اول رجب 1006 هجری قمری در گذشت. (از معجم البلدان). رجوع به اسماء المؤلفین ج 2 ص 262 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
صالح بن محمد بن عبدالله بن احمد الخطیب الغزی در سال 980 هجری قمری متولد شد و به سال 1055 هجری قمری درگذشت. او راست: زوهرالجواهر (کذا). شرح الفیه. شرح تاریخ شیخ الاسلام سعدی المحشی. شرح تحفه الملوک. العنایه فی شرح الوقایه فی الفروع. منظومه ای در فقه و جز آن. (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 423)
احمد بن ابی ثابت اسماعیل بن محمد بن آیدغمش التمرتاشی ظهیرالدین ابوالعباس الخوارزمی الحنفی نزیل گورگانج متوفی بسال 601 هجری قمری او راست شرح جامع الصغیر. فتاوی التمرتاشی. فرایض التمرتاشی و کتاب التراویح. (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 89)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 1245 تن سکنه دارد و ایستگاه تیرتاش نزدیک این آبادی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ایرافشان بخش سوران شهرستان سراوان واقع در95 هزارگزی سوران با 100 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام دهکده ای در شرق بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی