- تمغا
- ترکی داغ داغ نشان بر ستور، مهر پای یا بالای فرمان، باژ بر کالا و سرمایه نشان داغ علامت، مهری که در قدیم بفرمانهای شاهی میزده اند، مالیاتی که بمال التجاره می بستند مالیات بر مال و سرمایه (ایلخانان)، رسومات وعوارض شهرداری (ایلخانان)
معنی تمغا - جستجوی لغت در جدول جو
- تمغا
- مهر و اثر مهری که پادشاهان مغول به فرمان ها می زدند، داغ یا مهری که بر ران چهارپایان، به ویژه اسب، می زدند، نشان، علامت، در دورۀ ایلخانان مغول و صفوی، مالیات راهداری و عوارضی که در راه ها و دروازه ها از کالاهای بازرگانی می گرفتند
- تمغا ((تَ))
- مهر، داغ، مهری که در قدیم پادشاهان مغول به فرمان های خود می زده اند، باج، خراج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواهش
خواهش و آرزوی، آرزو و امید و خواهش
رفتن، قدم برداشتن، رفت، روش راه رفتن
آرزو کردن، خواهش کردن، درخواست، خواهش، آرزو
ترکی بنگرید به تیغا
مامور وصول باج و خراج در دوره مغول
در دورۀ ایلخانان مغول، مامور وصول باج و خراج که کالایی را پس از گرفتن باج و خراج آن مهر و علامت مخصوص می زد
مهر با مرکب سرخ که پادشاهان مغول بر فرمانهامی نهاده اند مهر سرخ
منشور زرنشان التون تمغا
سرچه مهر
ترکی مهرسیاه اسم) مهر خان که با مرکب سیاه بپای فرمانها و احکام می نهادند
ترکی مهر سیاه
مهر و اثر مهری که پادشاهان مغول و ایلخانان با آب زر روی فرمان های مخصوص عطایا می زدند
مهر و اثر مهری که پادشاهان مغول و ایلخانان با مرکب سرخ روی فرمان ها می زدند
مهر و اثر مهری که پادشاهان مغول و ایلخانان با مرکب سیاه روی فرمان ها می زدند
آل تمغا، مهر و اثر مهری که پادشاهان مغول و ایلخانان با مرکب سرخ روی فرمان ها می زدند