جدول جو
جدول جو

معنی تمرید - جستجوی لغت در جدول جو

تمرید
(تَ حَوْ وی)
نسو کردن و بلند کردن بنا. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). هموار و لغزان کردن بنا. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). هموار و لغزان و درخشان ساختن بنا را، تمراد ساختن جهت کبوتران، خشودن و برگ دور کردن از درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمرین
تصویر تمرین
فعالیت برای به دست آوردن مهارت در کاری، متنی شامل مسئله ها، پرسش ها و یا سرمشق هایی برای مهارت یافتن در امری مثلاً تمرین های کتاب را حل کردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفرید
تصویر تفرید
کناره گیری کردن، گوشه گرفتن، دوری گزیدن از مردم، فقیه شدن، به یگانگی پذیرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمهید
تصویر تمهید
آماده کردن، مقدمه چیدن، آسان ساختن، گسترانیدن، هموار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمجید
تصویر تمجید
بزرگ شمردن، کسی را به بزرگی نسبت دادن، به نیکی ستودن، گرامی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرید
تصویر تبرید
سرد و خنک کردن چیزی یا جایی، به ویژه دمای بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغرید
تصویر تغرید
آواز خواندن، پرندۀ خوش آواز، بانگ بلبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطرید
تصویر تطرید
طرد کردن، راندن، دور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمهید
تصویر تمهید
گستردن، راست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
برهنه کردن، شمشیر را از غلاف کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرید
تصویر تبرید
سرد کردن، خنک گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورید
تصویر تورید
گلگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
دراز کردن، کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمجید
تصویر تمجید
به بزرگی یاد کردن، بزرگ کردن و ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمریر
تصویر تمریر
تلخاندن تلخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرید
تصویر تصرید
اندک کردن، کم کردن عطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرید
تصویر تحرید
کژکردن، خماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمریض
تصویر تمریض
بیمار داری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطرید
تصویر تطرید
دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسرید
تصویر تسرید
سوراخ کردن، درز دوختن، روزه داری پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشرید
تصویر تشرید
راندن، پراکندن شریعت آوردن آیین نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرید
تصویر تفرید
فقیه شدن، دانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغرید
تصویر تغرید
در گلو گرداندن آواز را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
سخت روی گردیدن کسی بر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمریق
تصویر تمریق
سرود فرومایگان گفتن سرا پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرید
تصویر تبرید
((تَ))
خنک کردن، سرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشرید
تصویر تشرید
((تَ))
راندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
((تَ))
تنهایی گزیدن، پیراستن، تجرید معانی، پوست کندن، برهنه کردن، گوشه گرفتن، تنهایی، درآوردن شمشیر از غلاف، پیرایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
((تَ))
عادت دادن، آشنا ساختن کسی به کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
((تَ))
کشیدن، دراز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمجید
تصویر تمجید
((تَ))
ستودن، تعریف کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمهید
تصویر تمهید
((تَ))
گسترانیدن، آسان ساختن، فراهم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمجید
تصویر تمجید
ستایش، نکوداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
ورزش، ورز، آمادگی، پیگیری، ورزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره