جانوری است در حجاز مانند گربه. ج، تملان و تمیلات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). عناق الارض. تفه و نر آن را فنجل گویند. (از ذیل اقرب الموارد)
جانوری است در حجاز مانند گربه. ج، تملان و تمیلات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). عناق الارض. تفه و نر آن را فنجل گویند. (از ذیل اقرب الموارد)
ابله. (آنندراج). نادان و گول و احمق. (ناظم الاطباء) ، بی راه رونده بدون رهنما و استفسار از کسی. (آنندراج). آن که از بیراهه رود بدون آن که راهنما داشته باشد و یا از کسی استفسار کند. (ناظم الاطباء) ، کسی که ابله نباشد و خود را گول و ابله بنمایاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبله شود
ابله. (آنندراج). نادان و گول و احمق. (ناظم الاطباء) ، بی راه رونده بدون رهنما و استفسار از کسی. (آنندراج). آن که از بیراهه رود بدون آن که راهنما داشته باشد و یا از کسی استفسار کند. (ناظم الاطباء) ، کسی که ابله نباشد و خود را گول و ابله بنمایاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبله شود
ابله شدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابله و نادان شدن. (آنندراج) ، استعمال البله. خود را بگولی زدن. (از قطر المحیط). خود را احمق نمودن بی آنکه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بدون راهنما و پرسش از راه به یکسو شدن. (از قطر المحیط). تبله المفازه، تعسف من غیر هدایه و لامسئله. (از اقرب الموارد). بی راه رفتن بدون راهنما و استفسار از کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گم شده را جستن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ابله شدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابله و نادان شدن. (آنندراج) ، استعمال البله. خود را بگولی زدن. (از قطر المحیط). خود را احمق نمودن بی آنکه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بدون راهنما و پرسش از راه به یکسو شدن. (از قطر المحیط). تبله المفازه، تعسف من غیر هدایه و لامسئله. (از اقرب الموارد). بی راه رفتن بدون راهنما و استفسار از کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گم شده را جستن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دسته ی گهواره که با آن گهواره را تاب دهنددام، کمند، چوب خمیده ای که به شکل عدد پنج درست شده و در آن طناب را قلاب.، چمالهپارچه یا کهنه ی تاب داده که به دور دیگ پلو و زیر درپوش
دسته ی گهواره که با آن گهواره را تاب دهنددام، کمند، چوب خمیده ای که به شکل عدد پنج درست شده و در آن طناب را قلاب.، چمالهپارچه یا کهنه ی تاب داده که به دور دیگ پلو و زیر درپوش