جدول جو
جدول جو

معنی تلگرافی - جستجوی لغت در جدول جو

تلگرافی
دور پیامک منسوب به تلگراف، بوسیله تلگراف: (تلگرافی حواله کنیدخ)
تصویری از تلگرافی
تصویر تلگرافی
فرهنگ لغت هوشیار
تلگرافی
Telegraphic
تصویری از تلگرافی
تصویر تلگرافی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تلگرافی
телеграфный
دیکشنری فارسی به روسی
تلگرافی
telegrafisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تلگرافی
телеграфний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تلگرافی
telegraficzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تلگرافی
电报的
دیکشنری فارسی به چینی
تلگرافی
telegráfico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تلگرافی
telegrafico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تلگرافی
telegráfico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تلگرافی
télégraphique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تلگرافی
telegrafisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تلگرافی
โทรเลข
دیکشنری فارسی به تایلندی
تلگرافی
telegrafik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تلگرافی
تلّغرافيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تلگرافی
टेलीग्राफ़िक
دیکشنری فارسی به هندی
تلگرافی
טלגרפי
دیکشنری فارسی به عبری
تلگرافی
電信の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تلگرافی
전신의
دیکشنری فارسی به کره ای
تلگرافی
telgrafik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تلگرافی
telegrafi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تلگرافی
টেলিগ্রাফিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تلگرافی
ٹیلی گرافی
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلگرافچی
تصویر تلگرافچی
دورپیامگر
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی که بوسیله آن پیامها را از فواصل بسیار دور ابلاغ میکنند و این عمل بوسیله سیم و مولد الکتریکی و بر اساس مغناطیس الکتریکی انجام میگیرد، نوشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلگراف
تصویر تلگراف
دستگاهی که با انتقال الکتریکی علامت ها و کدها، به وسیلۀ کابل، خبرها و پیام ها را به مکان های دور مخابره می کند، پیامی که به این طریق ارسال شود
فرهنگ فارسی عمید
((تِ لِ))
دستگاهی است که به وسیله آن اخبار و مطالب را از راه دور مخابره کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتوگرافی
تصویر فتوگرافی
عکّاسی، علم وفن گرفتن عکس
فرهنگ فارسی عمید
اخبار و مطالب ارسال شده یا دریافت شده به کمک دستگاه تلگراف، تلگرافنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلگرام
تصویر تلگرام
مطلبی که توسط تلگراف مخابره و روی کاغذ نوشته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلگرام
تصویر تلگرام
((تِ لِ))
مطلبی که به وسیله تلگراف مخابره و بر کاغذی نوشته شده باشد
فرهنگ فارسی معین
در فارسی شیان تاوان، تایگانه در تازی به دست آوردن از میان بردن دریافتن جبران کردن تدارک کردن، عوض دادن، دریافت جبران. دریافتن، جبران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلافی
تصویر تلافی
تدارک کردن، عوض دادن، جبران کردن، دریافتن، رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلافی
تصویر تلافی
((تَ))
دریافتن، جبران کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از به صورت تلگرافی
تصویر به صورت تلگرافی
Telegraphically
دیکشنری فارسی به انگلیسی