جدول جو
جدول جو

معنی تلور - جستجوی لغت در جدول جو

تلور
عنصری غیر فلز، جامد، براق، نقره فام و سخت با خواص شبیه گوگرد که در ۴۲۰ درجه حرارت ذوب می شود و در رنگی کردن شیشه ها و سرامیک ها و در ساخت آلیاژها کاربرد دارد، تلوریوم
تصویری از تلور
تصویر تلور
فرهنگ فارسی عمید
تلور
(تُ)
دهی از دهستان انزان است که در بخش بندر گز شهرستان گرگان واقع است و 610 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تلور
روستایی در جنوب غربی بندرگز، از کوه های سدن رستاق واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلور
تصویر بلور
(دخترانه)
کریستال، نام ماده معدنی جامد و شفاف مانند شیشه، آنچه از جنس شیشه شفاف و خوب است، معرب از یونانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تنور
تصویر تنور
جای پختن نان در خانه یا دکان نانوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهور
تصویر تهور
شجاعت، دلیری، گستاخی، بی پروایی، به واسطۀ بی پروایی دچار حادثه و آسیبی شدن، ستم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلون
تصویر تلون
دارای رنگ شدن، رنگ به رنگ شدن، هر دم به رنگی درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
دهی از دهستان گرگاه است که در بخش ویسیان شهرستان خرم آباد واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعور
تصویر تعور
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلوث
تصویر تلوث
آلوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلور
تصویر سلور
فرانسوی تازی گشته اسبله اشبله از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبور
تصویر تبور
زیان، تنبلی، مرگ و میر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلور
تصویر تبلور
جامد براق شدن جسم مایع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجور
تصویر تجور
افتادن، منهدم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثور
تصویر تثور
بر جوشیدن، برانگیختن، برخاستنن گرد، برآمدن دود
فرهنگ لغت هوشیار
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنور
تصویر تنور
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمور
تصویر تمور
آمدن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکور
تصویر تکور
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلوا
تصویر تلوا
در پی دنبال در پی از دنبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلوط
تصویر تلوط
کون مرزی
فرهنگ لغت هوشیار
یک نوع شیشه که از ترکیب سیلیکات دوپتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلول
تصویر تلول
دیر فرمان
فرهنگ لغت هوشیار
نیاز رنگینی، چند رنگی، گونه گرفتن دارای رنگ شدن، رنگارنگ شدن رنگ برنگ گشتن، رنگارنگی، جمع تلونات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصور
تصویر تصور
صورت و پیکر گردیدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضور
تصویر تضور
فریاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشور
تصویر تشور
شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدور
تصویر تدور
مدور بودن بودن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور
تصویر ترور
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیور
تصویر تیور
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلور
تصویر آلور
فرانسوی روش: زبانزد هواپیمائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلور
تصویر آلور
روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصور
تصویر تصور
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره
سحرگاه، اول صبح
فرهنگ گویش مازندرانی