- تلهیب
- بر افروزاندن، آتش افروختن
معنی تلهیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترسانیدن
زرکاری زرنگاری -1 زر گرفتن زر اندود کردن، زر کاری طلا کاری،جمع تذهیبات. زراندود کردن
پر شیری، کم شیری از واژگان دو پهلو
گریبان گرفتن و در خصومت کشیدن، مغزدار شدن دانه
پاچنامه دادن بر نام نهادن لقب دادن،جمع تلقیبات
بازی کردن
دریغا گویی، اندوه نمایی
موی بر کندن، نکوهیدن، دشنام گویی
زراندود کردن، طلاکاری، تزیین و نقش و نگار دادن اوراق کتاب های خطی با آب زر و لاجورد
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
لقب دادن
بازی کردن
افروخته شدن
ترسیدن، شکوه داشتن
زبانۀ آتش و گرمی آن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، ضرام، گر زدن، توقّد، التهاب، گر کشیدن، اشتعال، شعله زدن، اضطرام
گرمی آتش