مرکّب از: بل + کامه، پرآرزو و بسیارکام. (برهان)، بسیارکام. (آنندراج)، آرزومند و مشتاق و دلگرم. (ناظم الاطباء)، و رجوع به بل شود: در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم پروین ز سرشک دیده جامه بر نهم. رودکی، منجنیق. (آنندراج)، بلکن. رجوع به بلکن شود
مُرَکَّب اَز: بل + کامه، پرآرزو و بسیارکام. (برهان)، بسیارکام. (آنندراج)، آرزومند و مشتاق و دلگرم. (ناظم الاطباء)، و رجوع به بُل شود: در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم پروین ز سرشک دیده جامه بر نهم. رودکی، منجنیق. (آنندراج)، بلکن. رجوع به بلکن شود
یعنی خداوند خلق میکند، نام اشخاص معدودی از نسل قورح که در عهد عتیق مذکورند: اول پدرسموئیل و شوی حنّا که معروفتر از همه و شخصی عبرانی و متقی بود، دوم نام سه تن از بنی قورح که پیش از داود بودند. رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 95 و 96 شود
یعنی خداوند خلق میکند، نام اشخاص معدودی از نسل قورح که در عهد عتیق مذکورند: اول پدرسموئیل و شوی حَنّا که معروفتر از همه و شخصی عبرانی و متقی بود، دوم نام سه تن از بنی قورح که پیش از داود بودند. رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 95 و 96 شود
اضطراب و بی آرامی و بیقراری و اندوه. (برهان) (ناظم الاطباء). اضطراب و بی آرامی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از انجمن آرا). تالواسه. (از شرفنامۀ منیری) : ویته تلواسه دیرم بوره بوین هزاران تاسه دیرم بوره بوین. باباطاهر. و هرگاه که با صفرا آمیخته باشد (شراب انگوری ناگواریده اندر معده) منش گشتن و کرب، و به پارسی کرب را تاسه و تلواسه گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ز بس تلواسه کاندرجان من بود تو گفتی مردنم درمان من بود. جمال الدین اشهری (از فرهنگ جهانگیری). ، میل به چیزی داشتن. (برهان) (ناظم الاطباء)
اضطراب و بی آرامی و بیقراری و اندوه. (برهان) (ناظم الاطباء). اضطراب و بی آرامی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از انجمن آرا). تالواسه. (از شرفنامۀ منیری) : ویته تلواسه دیرم بوره بوین هزاران تاسه دیرم بوره بوین. باباطاهر. و هرگاه که با صفرا آمیخته باشد (شراب انگوری ناگواریده اندر معده) منش گشتن و کرب، و به پارسی کرب را تاسه و تلواسه گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ز بس تلواسه کاندرجان من بود تو گفتی مردنم درمان من بود. جمال الدین اشهری (از فرهنگ جهانگیری). ، میل به چیزی داشتن. (برهان) (ناظم الاطباء)