- تلفنچی
- دورآوگر
معنی تلفنچی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مأمور تلفن، آن که مسئول برقرار کردن ارتباط های تلفنی یا پاسخ گویی به تماس های تلفنی اداره یا سازمانی است
منسوب به تلفن، پیغام تلفنی، با استفاده از تلفن، به وسیله تلفن
Telephonic
телефонный
telefonisch
телефонний
telefoniczny
telefônico
telefonico
telefónico
téléphonique
telefonisch
โทรศัพท์
telepon
تلّفونيٌّ
टेलीफोनिक
טלפוני
telefonik
টেলিফোনিক
ٹیلیفونک
آمیزه ای
تفنگدار
منسوب به تلفن: پیغام تلفونی، بوسیله تلفون: (تلفنی خبر داد)
مامور تلفون
نیازمند گدا
نیازمند، گدا
آلتی که بدان از نقاط دور مکالمه کنند و این وسیله در سال 6781 توسط گراهام بل اختراع شده است
دستگاهی که به وسیلۀ آن از مسافت دور با هم صحبت می کنند، کنایه از شماره تلفن
((تِ لِ فُ))
فرهنگ فارسی معین
دستگاهی که به وسیله آن می توان اصوات و مکالمات را به مسافت دور انتقال داد یا دریافت کرد