جدول جو
جدول جو

معنی تلفن - جستجوی لغت در جدول جو

تلفن
آلتی که بدان از نقاط دور مکالمه کنند و این وسیله در سال 6781 توسط گراهام بل اختراع شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تلفن
دستگاهی که به وسیلۀ آن از مسافت دور با هم صحبت می کنند، کنایه از شماره تلفن
تصویری از تلفن
تصویر تلفن
فرهنگ فارسی عمید
تلفن
((تِ لِ فُ))
دستگاهی که به وسیله آن می توان اصوات و مکالمات را به مسافت دور انتقال داد یا دریافت کرد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
منسوب به تلفن، پیغام تلفنی، با استفاده از تلفن، به وسیله تلفن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلفنی
تصویر تلفنی
Telephonic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
телефонный
دیکشنری فارسی به روسی
โทรศัพท์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تلّفونيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
टेलीफोनिक
دیکشنری فارسی به هندی
টেলিফোনিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تدفن
تصویر تدفن
پنهان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گندگی بدبویی بد بو شدن گندیدن گندیده شدن، بد بویی گندگی گندیدگی، جمع تعفنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلجن
تصویر تلجن
بر چفسیدن، کوفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلان
تصویر تلان
چاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقن
تصویر تلقن
فرا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی است که بوسیله آن میتوان اصوات و مکالمات را از مسافت دور انتقال داد و یا دریافت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفق
تصویر تلفق
در پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفع
تصویر تلفع
جامه در خود پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفظ
تصویر تلفظ
سخن گفتن، بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار