جدول جو
جدول جو

معنی تلعین - جستجوی لغت در جدول جو

تلعین
کسی را شکنجه کردن
تصویری از تلعین
تصویر تلعین
فرهنگ لغت هوشیار
تلعین
در شکنجه کشیدن، بازداشتن، لعنت و نفرین کردن
تصویری از تلعین
تصویر تلعین
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسعین
تصویر تسعین
نود (90)، نود (90)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلبین
تصویر تلبین
خشت زدن، آش سبوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقین
تصویر تلقین
فهماندن و تفهیم کردن تعلیم و تربیت و آموختن و گرفتن سخن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلعیب
تصویر تلعیب
بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلحین
تصویر تلحین
سوز خوانی به آواز سوزرناک خواندن نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
نرم کردن نرم گردانیدن،جمع تلیینات
فرهنگ لغت هوشیار
رنگاندن رنگ کردن رنگین کردن رنگ کردن رنگ رنگ کردن رنگ دادن، غذای متنوع حاضر کردن، اسلوب سخن را تغییردادن و بگونه دیگردر آوردن، گوناگونی رنگارنگی، جمع تلوینات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
لینت دادن، نرم گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلقین
تصویر تلقین
باوراندن اندیشه و طرزفکری خاص به دیگری، القای شهادتین به کسی که در حال جان دادن است، در تصوف آموختن ذکر به مرید تا آن را تکرار کند، تعلیم، آموختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلوین
تصویر تلوین
رنگ به رنگ کردن، گوناگون ساختن، غذاهای گوناگون حاضر کردن، اسلوب کلام را تغییر دادن و کلام متنوع آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسعین
تصویر تسعین
((تِ))
نود (90)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلیین
تصویر تلیین
((تَ))
نرم گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلوین
تصویر تلوین
((تَ))
رنگ به رنگ کردن، اسلوب سخن را تغییر دادن و متنوع ساختن، غذاهای گوناگون حاضر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلقین
تصویر تلقین
((تَ))
فهماندن، کسی را وادار به گفتن کلامی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسعین
تصویر تسعین
نود، عدد ۹۰
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعین
تصویر تعین
بزرگی و دارائی پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلعی
تصویر تلعی
لیسیدن فروخفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلین
تصویر تلین
نرمی کردن، چاپلوسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعین
تصویر لعین
لعنت شده، نفرین شده، ملعون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعین
تصویر تعین
به چشم دیدن چیزی و به یقین پیوستن، لازم و محقق شدن امری یا چیزی، بزرگی و دارایی پیدا کردن، جاه، مقام و بزرگی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعین
تصویر لعین
رانده، بنفرین کرده، مطرود، مردود، ملعون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلین
تصویر تلین
((تَ لَ یُّ))
نرم شدن، چاپلوسی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعین
تصویر تعین
((تَ عَ یُّ))
بزرگی و دارایی یافتن، به چشم دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لعین
تصویر لعین
((لَ))
نفرین شده، ملعون
فرهنگ فارسی معین