- تلعین
- کسی را شکنجه کردن
معنی تلعین - جستجوی لغت در جدول جو
- تلعین
- در شکنجه کشیدن، بازداشتن، لعنت و نفرین کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نود (90)، نود (90)
خشت زدن، آش سبوس
فهماندن و تفهیم کردن تعلیم و تربیت و آموختن و گرفتن سخن از کسی
بازی کردن
سوز خوانی به آواز سوزرناک خواندن نغمه پردازی
نرم کردن نرم گردانیدن،جمع تلیینات
رنگاندن رنگ کردن رنگین کردن رنگ کردن رنگ رنگ کردن رنگ دادن، غذای متنوع حاضر کردن، اسلوب سخن را تغییردادن و بگونه دیگردر آوردن، گوناگونی رنگارنگی، جمع تلوینات
لینت دادن، نرم گردانیدن
باوراندن اندیشه و طرزفکری خاص به دیگری، القای شهادتین به کسی که در حال جان دادن است، در تصوف آموختن ذکر به مرید تا آن را تکرار کند، تعلیم، آموختن
رنگ به رنگ کردن، گوناگون ساختن، غذاهای گوناگون حاضر کردن، اسلوب کلام را تغییر دادن و کلام متنوع آوردن
نود، عدد ۹۰
بزرگی و دارائی پیدا کردن
لیسیدن فروخفتن
نرمی کردن، چاپلوسی کردن
لعنت شده، نفرین شده، ملعون
به چشم دیدن چیزی و به یقین پیوستن، لازم و محقق شدن امری یا چیزی، بزرگی و دارایی پیدا کردن، جاه، مقام و بزرگی داشتن
رانده، بنفرین کرده، مطرود، مردود، ملعون