جدول جو
جدول جو

معنی تلخکامی - جستجوی لغت در جدول جو

تلخکامی
(تَ)
نامرادی و ناامیدی و حرمان، تلخ مزگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تلخکامی
نامرادی و نا امیدی و حرمان
تصویری از تلخکامی
تصویر تلخکامی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلخ کامی
تصویر تلخ کامی
ناامیدی، بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلخ کام
تصویر تلخ کام
کسی که روزگار خوشی ندارد و زندگانیش به سختی و تلخی می گذرد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
مقابل شیرین کام. (بهار عجم) (آنندراج). نامراد و ناامید و محروم، هر چیزی که در دهان دارای مزۀ تلخ باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ تلمیذ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تلمیذ و تلام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلخ کامی
تصویر تلخ کامی
عمل و حالت تلخ کام بد بختیناامیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلخ کام
تصویر تلخ کام
کسی که زندگانی او سخت گذرد
فرهنگ لغت هوشیار
ناکامی، نامرادی، محرومیت
متضاد: شیرین کامی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ناخوش روزگار
متضاد: شیرین کام، نامراد، ناامید، ناکام
متضاد: مرادمند، شیرین کام، بدبخت، شوربخت، سیه گلیم
متضاد: خوش بخت
فرهنگ واژه مترادف متضاد