- تلحف
- نهالین دوختن (نهالین لحاف) دوآج کردن
معنی تلحف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دواجدوز (دواج لحاف)
کلمه ای که طور دیگر خواندن
تنگی تنگ شدن، بر چفسیدن
فرو خوردن، فراگیری یاد گیری
نرمی، مهربانی، چربدستی نرمی کردن مهربانی کردن، چربدستی کردن چابکی ورزیدن، نرمی مهربانی، چربدستی چابکی، جمع تلطیفات
دامن کشان رفتن
دریغیدن دریغ خوردن، جاشاکیدن (غم خوردن) دریغ خوردن اندوه بردن افسوس خوردن، اندوه خوری، جمع تلهفات
کج و کوله گول و فربه
دریغ خوردن، افسوس خوردن، اندوه بردن
نرمی و مهربانی کردن، اظهار لطف و محبت کردن
چیزی را به سرعت ربودن
لقمه را به سرعت فرو بردن
چیزی را به سرعت فراگرفتن و ازبر کردن
لقمه را به سرعت فرو بردن
چیزی را به سرعت فراگرفتن و ازبر کردن
ملحفه و ملافه در فارسی: چادر رکوک که زنان بر سر کنند، بستر آهنگ، زبر پوش
جمع تحفه، نوبرها، ره آوردها بلک ها اسم) جمع تحفه ارمغانها هدیه ها
رایگان، هلاک، اتلاف و زیان و تبذیر
هلاک شدن، کشته شدن، هدر رفتن
تحفه ها، هدیه ها، پیشکش ها، چیزهای کمیاب و گران بها، سوغات ها، هدیه هایی که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، رهاوردها، ارمغان ها، سفته ها، نورهان ها، نوراهان ها، نوارهان ها، راهواره ها، بازآوردها، عراضه ها، بلک ها، لهنه ها، جمع واژۀ تحفه
پوشاندن بادواج (لحاف)، پوشیدن کژ آگند، لیسیدن، جامه پوشاندن، زدن: با تیر با مشت، زیان رساندن گزند رساندن، جوش دادن نکره را، بن کوه
Dissipation
рассеяние
Verstreuung
розсіювання
rozproszenie
dissipação
dissipazione
disipación
dissipation
dissipatie
การสูญเสีย
pemborosan