جدول جو
جدول جو

معنی تلجیب - جستجوی لغت در جدول جو

تلجیب(تَجْ)
کم شیر و بسیارشیر شدن گوسپند و بز. از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شمشیر بریدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تلجیب
پر شیری، کم شیری از واژگان دو پهلو
تصویری از تلجیب
تصویر تلجیب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
در پرده کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلقیب
تصویر تلقیب
لقب دادن
فرهنگ فارسی عمید
(تُ / تَ)
بطنی است از کنده و از آنست کنانه بن بشر تجیبی، قاتل عثمان رضی الله عنه. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مراصدالاطلاع و معجم البلدان و حلل السندسیه ج 1 ص 297، و رجوع به تجوب شود
لغت نامه دهخدا
(تَ حاث ث)
چسبیدن گل و سخت شدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَجْهْ)
به شمشیر زدن، نشان گذاشتن در چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَجْ)
زدن خطمی و گل و مانند آن تا سطبر گردد، برگ کوفته با آرد جو آمیختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوفتن برگ و آمیختن آن با آردجو تا سخت شود جهت تعلیف شتر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَجْ)
رسیدن آب تا دهان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَجْ)
مغاکی کردن به کرانۀ چاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلجف شود، وسیع کردن چیزی را از جوانب آن. (از اقرب الموارد) ، درآوردن نره در اطراف کس. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَجْ)
به لجه درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: لججت السفینه، ای خاضت اللجه و کذا الجج القوم،ای دخلوا لجه البحر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
سخت مانده گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تحامل بر دابه تاآنجا که مانده گردد. (از اقرب الموارد) ، سست و مانده یافتن دابه را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَ رُ)
جل بر اسب بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَخْ خُ)
در شبانه روزی یک وقت نهادن طعام خوردن را. (تاج المصادر بیهقی). عادت دادن نفس و عیال و اسب خود را به یک بار خوردن در شبانه روزی، یک بار دوشیدن ناقه را در شبانه روزی، مانده شدن ستور و جز آن، بسته شدن فله در پستان ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیفکندن. (تاج المصادر بیهقی). بر زمین زدن، لازم گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به ملاب آلودن چیزی را یا ملاب آمیختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). به ملاب که نوعی از بوی خوش و یا زعفران باشد آلودن چیزی را. با ملاب آمیختن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَ رُ)
لقب نهادن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لقب دادن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نیک برافروختن آتش را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلهب شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دَبْ بُ)
پوست از درخت بازکردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
بازی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تلعب. العاب. تلاعب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بزرگ داشتن. (تاج المصادر بیهقی). بزرگ و باشکوه داشتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تعظیم. (غیاث اللغات). بزرگ داشتن و شکوه داشتن. (آنندراج) ، چیزی فرا زیر درخت نهادن تا نشکند از بسیاری بار. (تاج المصادر بیهقی). ستون نهادن درخت پربار را، و گاه باشد که بر آن دیواری بنا نمایندتا بر آن دیوار اعتماد نماید و این از جهت ضعف درخت و کثرت بار آن است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بنا کردن دکان و دیوار یا ستون نهادن زیر درخت پربار تا نیفتد و این از جهت ضعف درخت و کثرت بار آن است. (آنندراج). ساختن دکانی در زیر نخله تا بر آن اعتماد نماید از جهت ضعف. (از اقرب الموارد) (از المنجد). منه المثل: انا جذیلها المحکک و عذیقها المرجب، یعنی من رجبه ایشانم که بعقل و فکر من تقویت حاصل می نمایند و از مکروهات نجات می یابند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، خوشه های خرمابن را یا شاخه های وی به برگهای آن بستن تا باد خوشه ها را نریزاند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، در حوالی خرمابن خار نهادن تا دست کسی بدان نرسد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از المنجد) ، شاخه های انگور را برابر و هموار کرده بجای آن گذاشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ترجیب العتیره، ذبح کردن قربان است در ماه رجب. (منتهی الارب). کشتن قربانی در ماه رجب. (آنندراج) (از المنجد). ذبح کردن گوسفند قربانی در ماه رجب که در جاهلیت معمول بود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ کَ)
کسی را به شگفتی آوردن. (تاج المصادر بیهقی). کسی را شگفتی نمودن. (زوزنی). کسی را به شگفتی افکندن. (دهار). به شگفت آوردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در شگفت انداختن. (آنندراج). برانگیختن شگفتی کسی. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعجب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در پرده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
گردآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) ، بانگ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، زجر کردن اسب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) ، باز داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) ، پستان ناقه به پشم و گل اندودن تا بچه شیر نخورد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلهیب
تصویر تلهیب
بر افروزاندن، آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلعیب
تصویر تلعیب
بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقیب
تصویر تلقیب
پاچنامه دادن بر نام نهادن لقب دادن،جمع تلقیبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلبیب
تصویر تلبیب
گریبان گرفتن و در خصومت کشیدن، مغزدار شدن دانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیب
تصویر تعجیب
بشگفت آوردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیب
تصویر ترجیب
بزرگداشت، شکوه داشت، ستون نهادن زیر درخت پر بار، دیوار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
بازداشتن، در پرده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجیب
تصویر تعجیب
((تَ عَ))
به شگفت آوردن، به حیرت درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلقیب
تصویر تلقیب
((تَ))
لقب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
((تَ))
در پرده کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی معین