جدول جو
جدول جو

معنی تلاوشگه - جستجوی لغت در جدول جو

تلاوشگه
(تَ وُ گَ)
مخفف تلاوشگاه:
هم از آب دریا به دریا کنار
تلاوشگهی دید چون چشمه سار.
نظامی.
رجوع به تلاوش وتلاوشگاه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلاوش
تصویر تلاوش
تراوش، تراویدن، خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی، ترشح کردن، تراوش کردن، چکیدن، تلابیدن، ترابیدن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ وُ)
جای تراوش آب. (گنجینۀ گنجوی تألیف وحید دستگردی ص 36). رجوع به تلاوش و تلاوشگه شود
لغت نامه دهخدا
(تُ وَ)
بقیۀ وام و مانند آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی تلیه است، یقال: تلیت لی من حقی تلیه او تلاوه،ای بقیت بقیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلیه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَنْ نُ)
خواندن قرآن را. تلوت القرآن و نحوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قرأت. (اقرب الموارد). تلاوت. رجوع به تلاوت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
تراوش. در فرهنگها ضبط نشده ولی در زبانها هست. (گنجینۀ گنجوی تألیف وحید دستگردی ص 36) :
تکش با تلاوش درآویخته
چنین رودی از هر دو انگیخته.
نظامی (اقبالنامۀ چ وحید ص 180).
رجوع به تلاوشگاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلاوه
تصویر تلاوه
خوانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوش
تصویر تلاوش
عمل تراویدن، تراوش
فرهنگ لغت هوشیار
قاری، مقری، قرآن خوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فعل فعال، ساعی، پرتلاش، زحمت کش، پرکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تراشه ی هیزم
فرهنگ گویش مازندرانی