تارک سر: فرق، تار سر که راهی است میان موی سر. (منتهی الارب). مفرق، تار سر که فرق جای موی سر است. (منتهی الارب). قبض،بزرگ شدن سر یا تار سر. (منتهی الارب). قلۀ تار سر مردم. (منتهی الارب). رجوع به تار (مخفف تارک) شود
تارک سر: فرق، تار سر که راهی است میان موی سر. (منتهی الارب). مفرق، تار سر که فرق جای موی سر است. (منتهی الارب). قبض،بزرگ شدن سر یا تار سر. (منتهی الارب). قلۀ تار سر مردم. (منتهی الارب). رجوع به تار (مخفف تارک) شود
سخت و استوار گردیدن، دشوار شدن، ملتوی گشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با یکدیگر دشوار گرفتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). با هم دشواری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عدم توافق خریدار و فروشنده و یا زن و شوی، به بدیهه سخن گفتن بی آنکه قبلاً آن را آماده ساخته باشد. (از اقرب الموارد)
سخت و استوار گردیدن، دشوار شدن، ملتوی گشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با یکدیگر دشوار گرفتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). با هم دشواری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عدم توافق خریدار و فروشنده و یا زن و شوی، به بدیهه سخن گفتن بی آنکه قبلاً آن را آماده ساخته باشد. (از اقرب الموارد)
تلستار (تل آشور) مکانی است که بنی عدن در آنجا ساکن بودند بعد از آن آشوریان بدانجا غلبه کردند دوم پادشاهان 19:12 و کتاب اشعیا 37:12. رولنسن گمان میبرد که موقع تلاسار در غربی الجزیره در نزدیکی حاران و اورفا واقع است لیکن لیرد گمان دارد که در طرف غربی، در نزدیکی تل عفر، شانزده یلی موصل واقع است. (از قاموس کتاب مقدس)
تلستار (تل آشور) مکانی است که بنی عدن در آنجا ساکن بودند بعد از آن آشوریان بدانجا غلبه کردند دوم پادشاهان 19:12 و کتاب اشعیا 37:12. رولنسن گمان میبرد که موقع تلاسار در غربی الجزیره در نزدیکی حاران و اورفا واقع است لیکن لیرد گمان دارد که در طرف غربی، در نزدیکی تل عفر، شانزده یلی موصل واقع است. (از قاموس کتاب مقدس)
چارسر. اصطلاحی است در بازی ورق و آن چهار صورت یکسان چهار خال مختلف باشد. مانند چهارشاه که خال یا نقش چهارگانه شاه ورق است در هر دست ورق. و چهاربی بی که چهار خال یا نقش بی بی است در یک دست ورق و چهار سرباز که چهار نقش یا خال سرباز است در یک دست ورق. و این نام شاید بدانجهت اطلاق شده است که در صورت معمولاً نیمی از تنه که شامل سر و قسمت کمی از شانه و سینه است تصویر میشود و اطلاق سر به نقش از باب ذکر جزء و ارادۀ کل است
چارسر. اصطلاحی است در بازی ورق و آن چهار صورت یکسان چهار خال مختلف باشد. مانند چهارشاه که خال یا نقش چهارگانه شاه ورق است در هر دست ورق. و چهاربی بی که چهار خال یا نقش بی بی است در یک دست ورق و چهار سرباز که چهار نقش یا خال سرباز است در یک دست ورق. و این نام شاید بدانجهت اطلاق شده است که در صورت معمولاً نیمی از تنه که شامل سر و قسمت کمی از شانه و سینه است تصویر میشود و اطلاق سر به نقش از باب ذکر جزء و ارادۀ کل است