- تلار
اتراقگاه دامها در دو طبقه که در طبقه دوم آن علوفه های خشک.، نام مرتعی در آمل، نام رودی در سوادکوه
معنی تلار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظرف سفالی بزرگ که در آن ماست می ریزند، ظرفی که آرد گندم یا جو را در آن خمیر کنند، لاوک، کنایه از آذوغه
ممرز، درختی جنگلی که از چوب آن در صنعت و از میوۀ آن برای تهیۀ روغن استفاده می شود، تغر، مرز، جلم
ممرز، درختی جنگلی که از چوب آن در صنعت و از میوۀ آن برای تهیۀ روغن استفاده می شود، تغر، مرز، جلم
شور و غوغا، برای مثال شب بیامد بر درم دربان باج / در بجنبانید با بانگ و تلاج (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۲) ، مشغله، گرفتاری
عنصری غیر فلز، جامد، براق، نقره فام و سخت با خواص شبیه گوگرد که در ۴۲۰ درجه حرارت ذوب می شود و در رنگی کردن شیشه ها و سرامیک ها و در ساخت آلیاژها کاربرد دارد، تلوریوم
(تَ رُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اهلمرستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 125تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
پارسی است تلاغ گوشت افزون میان شلفینه (فرج زن)، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. صحبت و مجلس و انجمن و ملاقات
خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب سازند، اطاق بزرگ طویلی که باطاقهای دیگر راه داشته باشد، تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند، اطاق بزرگ، سالن
درست، تمام، راست، کامل، مهیاو صحیح، و بمعنی موج دریا و موج آب هم هست
آذربویه اشنان. قسمی شیشه که از ترکیب سیلیکات دو پتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته شود آبگینه صاف و شفاف
گیاهی با ساقه ی بند بند و برگ سوزنی، دم اسبی
آلونک، کلبه ی کوچک
از توابع بندرج ساری، از توابع دهستان اهلم رستاق محمودآباد
تاقچه
آلونکی که بر روی چهارپایه استوار است و در مزارع برای دیده