جدول جو
جدول جو

معنی تلاجنگی - جستجوی لغت در جدول جو

تلاجنگی
خروس جنگی، از انواع سرگرمی، واداشتن خروس ها به درگیری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلنگی
تصویر تلنگی
نیازمند، گدا
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
دولت و ثروت و مال و ملک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تِ لَ / لِ)
نواختن دف و دایره به سرانگشت، مروت، دردمندی، بمعنی گدایی نیز واقع شده. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تُ لِ)
مخفف تولنگی است که میان پاچه باشد. (برهان) (آنندراج). میان پاچه و نره. (ناظم الاطباء) ، کنایه از پسر امرد و ضخیم مترش و بی باک و خونی و تونی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ لَ)
نیازمند و خواهش کننده و گدا. (برهان). خواهش کننده و خرگدا. (فرهنگ رشیدی). حاجتمند. (شرفنامۀ منیری). نیازمند و خواهش کننده و گدا و گدای مبرم. (ناظم الاطباء) :
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
یکی تلنگی کاهل یکیش خوزی خوار.
کمال اسماعیل.
از تلنگی مجوی صدق و صواب
که نجوید کسی زآتش آب.
شمس الدین کوتوالی
لغت نامه دهخدا
تصویری از توانگی
تصویر توانگی
دولت و ثروت و مال و ملک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنگی
تصویر تلنگی
نیازمند گدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنگی
تصویر تلنگی
((تُ لَ))
نیازمند، گدا
فرهنگ فارسی معین
گیاهی از تیره ی اسفناجیان که در جلگه ها و کوهپایه های شمال
فرهنگ گویش مازندرانی
از بازی های بومی استتعداد بازیکنان بین دو تا ده نفر و روش
فرهنگ گویش مازندرانی
تاختن
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب سرخمی که برای به زیر کشیدن شاخه های دور از دسترس به
فرهنگ گویش مازندرانی
از ماهیان خزری، کولی ماهی، عضله ی پشت ساق پا
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی است بوته ای به ارتفاع یک متر و اندی و با گل هایی زرد
فرهنگ گویش مازندرانی