- تقمع
- بر گزینی گزینش بهین، تنها نشستن، سرگشتگی
معنی تقمع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردهمایی
پیس چشم مژه سوز
آرزومند و حریص شدن
گوش دادن
خون آلود شدن
خمیده رفتن
قناعت کردن، قناعت نمودن
منگ برد بردن در منگیا (قمار)، زن بردن، زن فریفتن، مهتابکاری انجام کاری در مهتاب
بر کندگی
پاره پاره شدن، بخش بخش گردیدن
وادلی دلبازی
روشن شدن
فراهم آمدن
جمع شدن، گرد آمدن، فراهم آمدن
بریده شدن، پاره پاره شدن، بخش بخش شدن
بته: سنگی باشد که بدان دارو ها سایند
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعه
Conglomeration
конгломерат
Konglomerat
конгломерат
konglomerat
conglomerado
conglomerato
conglomeración
conglomérat
conglomeraat
การรวมกลุ่ม
konglomerasi
تجمّعٌ