جدول جو
جدول جو

معنی تقلنس - جستجوی لغت در جدول جو

تقلنس(تَ)
کلاه پوشیدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : قلنسه فتقلنس، البسه القلنسوه فلبسها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تقلنس
کلاهپوشی
تصویری از تقلنس
تصویر تقلنس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ قَ نِ)
کلاه دار. (آنندراج). کلاه پوشنده. (منتهی الارب) : و تمامت... را از پوشندگان خمار و متقلنسان به کلاه و دستار چون رمۀ گوسفند از شهر بیرون راندند. (جهانگشای جوینی). تا به اضطرار به زی ختا متلبس و به کلاه ایشان متقلنس گشتند. (جهانگشای جوینی). رجوع به تقلنس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهَْ هَُ)
دف زدن و سرود کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دف زدن و خوشخوانی کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، استقبال کردن ملوک و ولاه را به انواع لهو و لعب بوقت قدوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نهادن مرد هر دو دست خود بر سینه و فروتنی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قلنسوه پوشانیدن کسی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءْ)
کلاه پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کلاه. نهادن. (زوزنی) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ سِن)
قلنسوه است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اصل آن قلنسوه است که واو را حذف کرده اند زیرا در عربی اسمی نیست که آخر آن حرف علهو ماقبل آن ضمه باشد از اینرو آخر آن را باء ماقبل مکسور قرار دادند و چون قاض گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقلیس
تصویر تقلیس
دف زدن، خوشخوانی، پیشباز از کسی با خواندن و پایکوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلس
تصویر تقلس
کلاهپوشی
فرهنگ لغت هوشیار