برکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ازبن برکنده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، رفتن چنانکه گویی سرازیر رود. (از اقرب الموارد). رجوع به تقلعث شود
برکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ازبن برکنده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، رفتن چنانکه گویی سرازیر رود. (از اقرب الموارد). رجوع به تقلعث شود