جدول جو
جدول جو

معنی تقلبی - جستجوی لغت در جدول جو

تقلبی
(تَ قَلْ لُ)
منسوب به تقلب. دارای غل و غش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تقلبی
نبهره منسوب به تقلب هر چیز که بوسیله تقلب ساخته شود. جنس قلب قلابی مغشوش: سکه تقلبی زعفران تقلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تقلبی
ساختگی
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
فرهنگ واژه فارسی سره
تقلبی
بدل، بدلی، جعلی، ساختگی، شهروا، غشی، قلابی، قلب، مجعول، مغشوش، غشی
متضاد: اصلی، حقیقی، واقعی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تقلبی
مزيّفٌ
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به عربی
تقلبی
Fraudulent
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تقلبی
frauduleux
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تقلبی
мошеннический
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به روسی
تقلبی
betrügerisch
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به آلمانی
تقلبی
шахрайський
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تقلبی
oszukańczy
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به لهستانی
تقلبی
欺诈的
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به چینی
تقلبی
fraudulento
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تقلبی
fraudolento
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تقلبی
frauduleus
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به هلندی
تقلبی
fraudulento
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تقلبی
หลอกลวง
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به تایلندی
تقلبی
دھوکہ دہی
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به اردو
تقلبی
প্রতারণামূলক
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به بنگالی
تقلبی
udanganyifu
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تقلبی
dolandırıcı
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تقلبی
사기의
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به کره ای
تقلبی
רמאי
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به عبری
تقلبی
धोखेबाज़
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به هندی
تقلبی
penipuan
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تقلبی
詐欺の
تصویری از تقلبی
تصویر تقلبی
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقلیب
تصویر تقلیب
برگردانیدن، وارون کردن، دگرگون کردن، وارون کردن کلمه و بدل کردن حرفی به حرف دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
پوشیدن، یقال قلسیته فتقلسی، پوشانیدم آنرا پس پوشیده شد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ بُ)
نیک بگردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). برگردانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باژگونه کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
خفته از احوال دنیا روز و شب
چون قلم در پنجۀ تقلیب رب.
مولوی.
من از این تقلیب بویی می برم
بدگمانی می رود اندر سرم.
مولوی.
بی خبربود آنکه آن عقل و فؤاد
بی زتقلیب خدا باشد جماد.
مولوی.
و از جملۀ حیلت اکره بر مساح یکی آن است که زمین را تقلیب کرده باشد و بازگردانیده و او در آن سوگند راستگو بود. (تاریخ قم ص 110) ، پشت چیزی به سوی شکمش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بدل کردن حرفی را به حرفی. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بقلۀ یهودیه. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 99)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ)
ابراهیم بن حمدان. یکی از امرای دوران المقتدر عباسی در دیار ربیعه ولایت یافت ولی این امر چندان دوام نداشت چه بزودی درگذشت. (308 هجری قمری / 920 میلادی) وی مردی شجاع و نیکوسیرت بود. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 12)
حافظ ابویاسر عمار بن رجاء التغلبی استرابادی که در سال 267 ه. ق. در گرگان درگذشت. او راست: المسند فی الحدیث. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 779)
محمد بن الحارث. از اطرافیان فتح بن خاقان و کتاب اخلاق الملوک از اوست. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ / لِ ی ی)
نسبت به قبیلۀ تغلب. (منتهی الارب). منسوب به قبیلۀتغلب. (ناظم الاطباء). تغلبی جهت استیحاش از دو کسره با یای نسبت و گاهی بکسر هم آید. (منتهی الارب). منسوب است به تغلب که قبیلۀ معروفی است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صقلبی
تصویر صقلبی
منسوب به صقلب صقلاب صقلابی، جمع صقالبه
فرهنگ لغت هوشیار
باز گونه کردن، دگراندن دگر کردن زیر و رو کردنباژگون کردن، دیگرگون کردناز حالی بحالی در آوردن، بدل کردن حرف بحرف دیگر، بازگوئی، دیگرگونی، جمع تقلیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلیب
تصویر تقلیب
((تَ))
دگرگون کردن، وارونه کردن
فرهنگ فارسی معین