جدول جو
جدول جو

معنی تقطقط - جستجوی لغت در جدول جو

تقطقط
(تَ بَلْ لُ)
بر سر خود رفتن، فرو افتادن دلو، گام نزدیک نهادن و شتافتن، در جهان رفتن: یقال تقطقط فی البلاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ بَلْ لُ هْ)
دبه ساختن و تراشیدن آنرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ قَ)
مقطقطالرأس، خردسر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ)
ریزه ترین باران، یا باران پیوستۀ بزرگ قطرۀ پیاپی بارنده، یا تگرگ، یا تگرگ ریزه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ نَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقطیط
تصویر تقطیط
لورانک ساختن لورانک تراشیدن (لورانک دبه آوندی از چرم یاچوب)
فرهنگ لغت هوشیار