جدول جو
جدول جو

معنی تقضؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تقضؤ
(تَ بَلْ لُ)
فرومایه و خسیس شمردن حسب کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
پیش آمدن زن شوی را و انداختن ذات خود را بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و ازهری گوید که این مصحف تفیؤ است. (از اقرب الموارد) ، برانداختن از گلو و قی کردن به تکلف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مرکّب از: ’وض ء’ دست و روی شستن. (زوزنی، (دهار) (آنندراج)، دست و پا شستن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، و فی الحدیث: توضاء و امما غیرت النار، ای نظفوا ایدیکم. (اقرب الموارد) ، وضو کردن نماز را: توضأت للصلوه، وضو کردم نماز را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، توضیت للصلوه، ای توضأت للصلوه. (ناظم الاطباء)، توضیت، بالیاء، لغت یالثغه است در توضوء. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد)، وضو گرفتن. دست نمازگرفتن. آبدست کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، توضی. (منتهی الارب)، رجوع به توضی شود، بالغ شدن غلام و جاریه: توضاء الغلام و الجاریه، بالغ شدند و رسیدند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، رسیدن غلام و دختر به حد بلوغ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
به حنا رنگ کردن ریش را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سخت سرخ شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تقنئه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فهمیدن، پرستیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تنسک. (اقرب الموارد) ، فقیه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراهم آوردن چیزی را اندک اندک، برگزیدۀ مال گرفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، موافقت کردن جای کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). موافق کردن بر مکان پس اقامت کردن در آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا