ریش گردانیدن. (از ، سپوختن سوزن بروشم، آغاز روییدن نبات بر زمین، آغاز رستن کردن گیاه عرفج، برآمدن برگهای درخت، کندن چاه در مکانی که چاه در آن نکنده باشند. (از اقرب الموارد) ، پیش آمدن کسی را بحق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ریش گردانیدن. (از ، سپوختن سوزن بروَشم، آغاز روییدن نبات بر زمین، آغاز رستن کردن گیاه عرفج، برآمدن برگهای درخت، کندن چاه در مکانی که چاه در آن نکنده باشند. (از اقرب الموارد) ، پیش آمدن کسی را بحق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
گشودن و آشکار ساختن چیزی، بیان کردن و شرح دادن مطلب، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن، در پزشکی علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی، در پزشکی کالبدشکافی، کالبدگشایی
گشودن و آشکار ساختن چیزی، بیان کردن و شرح دادن مطلب، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن، در پزشکی علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی، در پزشکی کالبدشکافی، کالبدگشایی