- تقحیم (تَ بَ بُ)
بعرف درآوردن چیزی را در چیزی. (تاج المصادر بیهقی). بی اندیشه درآوردن کسی را در کار و چیزی را در چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بی رویه داخل کردن کسی یا چیزی را در امری. (از اقرب الموارد) ، بر روی افکندن اسب، سوار را. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). بر روی انداختن اسب، سوار را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
