- تقاص
- قصاص از یکدیگر گرفتن
معنی تقاص - جستجوی لغت در جدول جو
- تقاص
- از یکدیگر قصاص گرفتن، تاوان گرفتن، معامله به مثل کردن
- تقاص ((تَ))
- قصاص گرفتن از هم، تاوان گرفتن، معامله به مثل کردن، پس دادن مجازات شدن، تاوان دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فراهمی
کوتاهی نمودن
خونبها گیر
پای کوبنده، بازیگر، پایگر
شکار جستن
بهم پیوستن
یاد گرفتن سخن را
پرهیزکاری
کم شمری، بر آمدن
آرمیدن
پرهیزکاری، پرهیزگاری پرهیزکاری
کم کردن بهره کمی
آنکه شغلش رقصیدن است، پاندول ساعت
به هم آمدن، به هم پیوستن، درهم کشیده شدن
گیسو بند مویباف پیچه، جمع عقیصه، گیسوی بافته گیسوی تابداده
گردن شکن، جنگجو
Dancer
танцор
Tänzer
танцюрист
tancerz
dançarino
ballerino
bailarín
danseur
danser
नर्तक
penari
راقصٌ