- تفکیک
- جداسازی
معنی تفکیک - جستجوی لغت در جدول جو
- تفکیک
- جدا کردن چیزی از دیگری واجدایی از هم جدا کردن از هم گشودن جداکردن باز گشادن، جدایی گشودگی، جمع تفکیکات
- تفکیک
- جدا کردن چیزی از چیز دیگر، باز کردن، رها کردن
- تفکیک ((تَ))
- از هم جدا کردن، بازگشادن، جدایی، گشودگی، گرفتن سند جداگانه برای بخشی از یک ساختمان
- تفکیک
- Detachment
- تفکیک
- отделение
- تفکیک
- Abtrennung
- تفکیک
- відокремлення
- تفکیک
- oddzielenie
- تفکیک
- desapego
- تفکیک
- distacco
- تفکیک
- desapego
- تفکیک
- détachement
- تفکیک
- scheiding
- تفکیک
- การแยก
- تفکیک
- pemisahan
- تفکیک
- अलगाव
- تفکیک
- ניתוק
- تفکیک
- ayrılma
- تفکیک
- kutenganishwa
- تفکیک
- বিভাজন
- تفکیک
- تفکیک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیک خاریدن
صورت کردن آنرا، تصویر چیزی، صورت دادن گماناندن در گمان انداختن -1 در شک انداختندر گمان افکندن، شک آوردن، شک شبهه، جمع تشکیکات
پنبه زدن
پنبه زنی دانسته باد که تفتیک پارسی نیز هست و پشم نرمی است که از زیر موی بز به شانه آرند و هم چنین دمه ای که از دیگ جوشان برخیزد -1 پشم نرم که از زیر موی بز بشانه برآرند و آنرا رشته شال و برک سازند، بخاری که از جوشش دیگ پدید آید
اندیشه کردن، رها کردن
اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالیدن، اسگالش، تأمّل
در شک وگمان انداختن، شک آوردن
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، تبد، بزشم، بزوشم، بزوش