جدول جو
جدول جو

معنی تفور - جستجوی لغت در جدول جو

تفور(تَ)
گل باشد و آن را بتازی طین گویند و بعضی با زای منقوطه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). گل باشد که بعربی طین خوانند. (برهان). بمعنی گل است که بعربی طین خوانند و در برهان تفوز بر وزن تموز نیز آورده. (انجمن آرا) (آنندراج). گل. و قیل با زای تازی. بتازیش طین خوانند. (شرفنامۀ منیری). گل و طین و سفال. (ناظم الاطباء). رجوع به تفوز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلور
تصویر تلور
عنصری غیر فلز، جامد، براق، نقره فام و سخت با خواص شبیه گوگرد که در ۴۲۰ درجه حرارت ذوب می شود و در رنگی کردن شیشه ها و سرامیک ها و در ساخت آلیاژها کاربرد دارد، تلوریوم
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
پیرامون دهان را گویند مطلقاً خواه از انسان و خواه از حیوان دیگر. (برهان قاطع). پیرامون دهن. پوز. برپوز. برپوس. (فرهنگ جهانگیری). اطراف دهن. گرداگرد دهان. بتپوز. بدفوز. (فرهنگ ضیاء). گرداگرد دهان حیوانات و انسان. (ناظم الاطباء) :
عاریت داده پدر سبلت و ریش و بتفور
به بخارا شده هنگام صبی علم آموز.
سوزنی.
شاید صورتی یا تصحیفی از بتفوز باشد. رجوع به بتفوز شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفطر
تصویر تفطر
شکافته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفوه
تصویر تفوه
سخن گفتن، حرف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفور
تصویر صفور
تهی گشتن خنور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفور
تصویر سفور
سیخ بابزن توتیا خارپشت دریایی از آبزیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبور
تصویر تبور
زیان، تنبلی، مرگ و میر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجور
تصویر تجور
افتادن، منهدم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثور
تصویر تثور
بر جوشیدن، برانگیختن، برخاستنن گرد، برآمدن دود
فرهنگ لغت هوشیار
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توفر
تصویر توفر
نگاهداشتن حرمت کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنور
تصویر تنور
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمور
تصویر تمور
آمدن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکور
تصویر تکور
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعور
تصویر تعور
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفوق
تصویر تفوق
فراخی نمودن در عیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفول
تصویر تفول
فال گرفتن، فال نیک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفهر
تصویر تفهر
فراخبالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفور
تصویر بفور
با عجله، فوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسر
تصویر تفسر
بیان و واضح و آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفکر
تصویر تفکر
اندیشه کردن، تامل، نظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفجر
تصویر تفجر
روشن شدن صبح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفخر
تصویر تفخر
بزرگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرر
تصویر تفرر
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصور
تصویر تصور
صورت و پیکر گردیدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضور
تصویر تضور
فریاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشور
تصویر تشور
شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدور
تصویر تدور
مدور بودن بودن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور
تصویر ترور
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افور
تصویر افور
خوش پرستاکی (خدمت پیشیاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیور
تصویر تیور
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصور
تصویر تصور
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفکر
تصویر تفکر
اندیشگری، اندیشه، پنداشت
فرهنگ واژه فارسی سره