جدول جو
جدول جو

معنی تفنیخ - جستجوی لغت در جدول جو

تفنیخ
(تَ بَتْ تُ)
چیره شدن، خوار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کوفتن استخوان بدون شکستگی و خون ریزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
خوار و ذلیل گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ذلیل گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فرودمیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَءْ یَ)
نرم و سست گردانیدن بندهای اندام را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نرم و سست گردانیدن مفاصل را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ یُ)
گشاده کردن زن پایها را وقت جماع. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَتْ تُ)
به دروغ، به ضعف، به عجز، به جهل، به خرفی منسوب کردن. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نسبت کردن کسی را به دروغ و به ضعف و خطای رأی و دانش و به عجز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به دروغ و خرفی نسبت کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). به دروغ نسبت کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نسبت کردن کسی رابه دروغ و ضعف و پیری و نقصان عقل و خطای رأی و دانش و به عجز. قوله تعالی: انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون. (قرآن 12 / 94 از ناظم الاطباء) ، نکوهیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نکوهیدن کسی را به ضعف رأی. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : فلان ملوم مفند کل لسان علیه سیف مهند. (اقرب الموارد) ، خواستن کاری را از کسی، پیوسته خوردن شراب را، بر سر کوه نشستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، علف دادن اسب را بعد فربهی و لاغر گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تضمیر اسب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سست شدن در کار و فرو هشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بناز و نعمت پروردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
به خوشه نزدیک گشتن کشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نوگیاه برآمدن از ریشه درخت. (از اقرب الموارد) ، بچه برآوردن مرغ. (تاج المصادر بیهقی). چوزه برآوردن مرغ و بیضه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جوجه دار شدن مرغ و شکافته شدن بیضه و برآمدن جوجه از آن. (از اقرب الموارد) ، از دل بدر رفتن ترس و بیم، ترسیدن و رعبناک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سست گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آشکار شدن کار بعد اشتباه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَزْ زُ)
پهنا ساختن و نرم گردانیدن انگشتان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ سِ)
برداشتن بزغاله سر خود را وقت شیر مکیدن، از گرفتگی گلو یا خشکی حلق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) ، درآویختن کنه در آنچه مورد علاقۀ اوست. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خرمابن را از خار آن صاف و پاکیزه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جستن چیزی را و خواهانی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خواستن چیزی را. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فروتنی کردن، رام گردیدن، پست نمودن سر خود را، ملازم خانه گردیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، نشیب و فراز پذیرفتن خربزه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دنّخت البطیخه، انهزم بعضها و خرج بعضها، کقوله و ان رآنی الشعراء دنخوا. (اقرب الموارد) ، مشرف شدن قمحدوۀ کسی بر بلندی پس هر دو گوش و درآمدن پس هر دو گوش. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بلند گردیدن قمحدوۀ کسی بلندی پس هر دو گوش را و درآمدن پس بلندی پس هر دو گوش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
مقیم شدن در جایی. (منتهی الارب) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِءْ)
بناگوارد آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : طنخه اذا تخمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نرم و سست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترنیخ
تصویر ترنیخ
بیهوش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتنیخ
تصویر تتنیخ
مقیم شدن در جائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفیخ
تصویر تنفیخ
بر دمیدن باد دادن باد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفنید
تصویر تفنید
بدروغ، به ضعف، به جهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفنیق
تصویر تفنیق
ناز پروری به ناز پروردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریخ
تصویر تفریخ
نو گیاه بر آمدن از ریشه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدنیخ
تصویر تدنیخ
رام گشت، فروتنی سر به زیری فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار