انجام، پایان، عاقبت، آخر کار، در علم حقوق تجدیدنظر در رای دادگاه که توسط دیوان عالی کشور صورت می گیرد فرجام خواستن: در علم حقوق تقاضای تجدیدنظر در دعوایی که حکم آن از دادگاه استان صادر شده
انجام، پایان، عاقبت، آخر کار، در علم حقوق تجدیدنظر در رای دادگاه که توسط دیوان عالی کشور صورت می گیرد فرجام خواستن: در علم حقوق تقاضای تجدیدنظر در دعوایی که حکم آن از دادگاه استان صادر شده
جائی است یا آبی مربنی عمیل را. (منتهی الارب). نام جایگاهی است مشهور، و ’ال’ بر آن داخل نشود. و آن آبی است از آن بنی عمیله، و گویند آبی است از آن بنی قشیر، و نیز گفته اند که آب ونخلی است از آن طی ٔ در جبلین. (از معجم البلدان)
جائی است یا آبی مربنی عُمَیل را. (منتهی الارب). نام جایگاهی است مشهور، و ’ال’ بر آن داخل نشود. و آن آبی است از آن بنی عمیله، و گویند آبی است از آن بنی قشیر، و نیز گفته اند که آب ونخلی است از آن طی ٔ در جبلین. (از معجم البلدان)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بوکان شهرستان مهاباد است، این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7550 تن سکنه دارد و قراء مهم آن عبارتند از: بقعه باسی، بغداکندی، تورجان (مرکز دهستان)، باغلوچه، سراچلوا، قراگزلو، قهرآباد پائین، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بوکان شهرستان مهاباد است، این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 7550 تن سکنه دارد و قراء مهم آن عبارتند از: بقعه باسی، بغداکندی، تورجان (مرکز دهستان)، باغلوچه، سراچلوا، قراگزلو، قهرآباد پائین، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ساخت بود، نجیبی گوید: ترک خرد دیرش و زین و تغرجاق میوه غرقه بکوه و ساده بزنگار. (لغت فرس اسدی چ اقبال) (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). ساخته. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 280 ب و 300 ب)
ساخت بود، نجیبی گوید: ترک خرد دیرش و زین و تغرجاق میوه غرقه بکوه و ساده بزنگار. (لغت فرس اسدی چ اقبال) (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). ساخته. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 280 ب و 300 ب)
مؤنث افرج و آن کسی است که دو سرین وی از بزرگی به هم نپیوندد. (از اقرب الموارد). کسی است که به هم نمیرسد دو طرف نشستنگاه او به واسطۀ بزرگی. (شرح قاموس) ، آنکه شرم جای او پیوسته منکشف باشد. (منتهی الارب). کسی است که همیشه در نشستن عورت او گشاده است. (شرح قاموس). و رجوع به افرج شود
مؤنث اَفْرَج و آن کسی است که دو سرین وی از بزرگی به هم نپیوندد. (از اقرب الموارد). کسی است که به هم نمیرسد دو طرف نشستنگاه او به واسطۀ بزرگی. (شرح قاموس) ، آنکه شرم جای او پیوسته منکشف باشد. (منتهی الارب). کسی است که همیشه در نشستن عورت او گشاده است. (شرح قاموس). و رجوع به افرج شود
خلطی است زرد رنگ از اخلاط اربعه که بفارسی آنرا تلخه گویند، مایعی زرد مایل به سبزی با مزه تلخ که از کبد تراود، تلخه زرداب ویش لو زریر، کاسنی ریگی کاسنی فرنگی، ملخ تخم ریخته، رنگ زرد، کمان مونث اصفر زرد رنگ، زرداب. یا کیسه صفرا. مخزنی است غشائی در زیر کبد قرار دارد. طولش 8 تا 10 سانتیمتر و پهنایش 3 تا 4 سانتیمتر است و دارای سه قسمت تنه و قعر و گردن می باشد، صفرائی که از کبد ترشح می شود از مجرای کبدی گذشته و وسیله کانال سیستیک وارد کیسه صفرا می شود و در آن جا غلیظ شده و به تناوب وسیله مجرای کلدوک در اثنا عشر وارد می شود مخزن صفرا. یا مخزن صفرا. کیسه صفرا، کیسه صفرا کیسه زرداب، خشم غضب، هوس سودا، جامه ای که در آن خطهایی زرد باشد، یا صفرا بر سر زدن، تند و عصبانی شدن، یا صفرا به سر آمدن، اندوهگین شدن
خلطی است زرد رنگ از اخلاط اربعه که بفارسی آنرا تلخه گویند، مایعی زرد مایل به سبزی با مزه تلخ که از کبد تراود، تلخه زرداب ویش لو زریر، کاسنی ریگی کاسنی فرنگی، ملخ تخم ریخته، رنگ زرد، کمان مونث اصفر زرد رنگ، زرداب. یا کیسه صفرا. مخزنی است غشائی در زیر کبد قرار دارد. طولش 8 تا 10 سانتیمتر و پهنایش 3 تا 4 سانتیمتر است و دارای سه قسمت تنه و قعر و گردن می باشد، صفرائی که از کبد ترشح می شود از مجرای کبدی گذشته و وسیله کانال سیستیک وارد کیسه صفرا می شود و در آن جا غلیظ شده و به تناوب وسیله مجرای کلدوک در اثنا عشر وارد می شود مخزن صفرا. یا مخزن صفرا. کیسه صفرا، کیسه صفرا کیسه زرداب، خشم غضب، هوس سودا، جامه ای که در آن خطهایی زرد باشد، یا صفرا بر سر زدن، تند و عصبانی شدن، یا صفرا به سر آمدن، اندوهگین شدن