جدول جو
جدول جو

معنی تغمیض - جستجوی لغت در جدول جو

تغمیض(تَ ءَبْ بُ)
سخن را مشکل گردانیدن. (زوزنی). دور و باریک معنی کردن سخن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مبهم کردن سخن را. (از اقرب الموارد) ، در معامله سهل گرفتن. (زوزنی). آسان داشتن از کسی بیع و شرا را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، غمض لی فیما بعتنی، یعنی گویا اراده میکنی که مبیعه ای را قیمت کم کند. (منتهی الارب) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چشم فروخوابانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چشم فروخوابانیدن از بدی. (از اقرب الموارد) ، چشم فروخوابانیده حمله کردن شتر رانده شده از آبخور بر راننده و بازرسیدن آن بر آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پلکهای چشم را بر هم گذاشتن. (از اقرب الموارد) ، حقیقت کاری را دانسته درگذشتن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، چشم واکردن. (زوزنی) : ما اکتحلت تغمیضاً، یعنی نخوابیدم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
اندک کردن از چیز است. (شرح قاموس). اندک کردن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : حمض لنا فی القری، ای اقل منه. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد) ، تفخیذ در جماع. (منتهی الارب). هم زانو شدن در جماع. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خوردن شتران از علف شور و تلخ. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد) ، حمض چرانیدن فلان، شتران را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تلخ و شور قرار دادن چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). تلخ و شور گردانیدن چیزی، تلخ و شور شدن چیزی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، خوشمزگی. مزاح. بیان کلمه ای و قصد معنی زشتی از آن کردن. رجوع به شرح حال احمد بن حسین بدیع الزمان همدانی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَثْ ثُ)
کم کردن و بازداشتن اشک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : لبد عجاجته و غیض مجاجته ، ای ماکان یسیل من عینیه و انفه عندالبکاء. (اقرب الموارد) ، در جنگل جای گرفتن شیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کم شدن آب یا کم شدن قیمت چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَبْ بُ)
خانه را سقف کردن. (زوزنی). آسمان خانه ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). با گل و چوب پوشانیدن خانه را. (از اقرب الموارد) ، چیزی بر زبر چیزی پوشیدن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَبْ بُ)
نیک بپوشانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پوشانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَبْ بُ)
کم نوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروبردن چیزی در آب، آب دادن شتر را و گذشتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَبْ بُ)
دور کردن یا دور انداختن چیزی را: غمر به تغمیراً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، غمره مالیدن بر روی جهت صفای رنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به کاسه آب دادن اسب را برای تنگی آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَبْ بُ)
پوشیدن و پنهان داشتن آنچه از کس آشکار گردد از ننگ و عیب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به پوشش گرفتن و پوشانیدن کسی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَیْهْ)
ما اکتحلت تغماضاً، یعنی نخوابیدم. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به اغتماض شود
لغت نامه دهخدا
(بَ هََ)
چیز تازه خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با ناز و نعمت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نقصان و خواری رسیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
تر و تازه چیدن چیزی را یا تر و تازه بریدن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از شیر بازداشتن بچه را پیش از وقت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گوشت تازه خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تفکﱡه و گویند آن از فکاهه است بمعنی مزاح. (از اقرب الموارد). تفکه نمودن از آن (؟). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نیمه کردن خنور، یقال: غرض فی صفأک، ای لاتملاء و هو بحر لایغرض، ای لاینزح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَنَ)
اشک نادادن چشم هنگام گریستن خواستن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
چرانیدن گوسپندان را در زمین تفسیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماشیه را در رمضاء چرانیدن. (از اقرب الموارد) ، نیت روزه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، اندک انتظار کرده رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : اتیت فلاناً فلم اجده فرمضته . (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغمیس
تصویر تغمیس
کم نوشاندن، کم نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغمید
تصویر تغمید
گناه پوشاندن آک پوشاندن پنهانداشتن آک
فرهنگ لغت هوشیار