جدول جو
جدول جو

معنی تغطیش - جستجوی لغت در جدول جو

تغطیش(بَ)
رای زدن و تدبیری و سخنی اندیشیدن: غطش لی شیئاً تغطیشاً،رایی بزن و تدبیری و سخنی اندیش بهر من. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
افزودن در اظمای (تشنگی) شتران و بند نمودن از آب (شدّد للمبالغه). (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، افزودن بر تشنگی شتران و بند نمودن از آب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بپوشانیدن. (زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی). فروپوشانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروگرفتن شب کسی را در تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ سَ)
کوری نمودن از چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
آشکار کردن بر خلاف آنچه در دل است، پند خالص نادادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَکْ کُ)
آشکار نمودن یک جزء از حدیث را: وطش الحدیث توطیشاً، بین طرفاً منه . تقول: وطش لی شیئاًمن الحدیث حتی اذکره، ای افتح شیئاً منه، آماده کردن برای کسی حقیقت سخن و رأی و عمل را، اثر گذاشتن در چیزی، کمی دادن کسی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سؤال کردن جمع از کسی و ندادن او چیزی به آنها: سألوه فماوطش الیهم بشی ٔ، ای لم یعطهم شیئاً، دفاع نکردن از نفس خود: ضربوه فماوطش الیهم، ای لم یدفع عن نفسه، یعنی زدند او را و او دست خود را بلند ننمود و از خود دفاع نکرد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیان کردن: وطش لی شیئاً و غطش (به صیغۀ امر) ، یعنی بیان کن از برای من چیزی تا ذکر کنم آن را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پوشیده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ناظم الاطباء). پوشیدن و تعدی بالباء. (منتهی الارب) (از آنندراج). استتار. اغتطاء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
کوری نمودن و تاریک شدن چشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تاریک گردیدن و ناتوان شدن چشم کسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغطیه
تصویر تغطیه
فرو پوشاندن پوشیده کردن پوشیدن مستور داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغشیش
تصویر تغشیش
ناسره کردن ناکاندن (ناسره ناک مغشوش) شاراندن (شار غش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغطی
تصویر تغطی
پوشیده شدن پوشیده بودن پوشیدن مستور داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغطیه
تصویر تغطیه
((تَ یِ یا یَ))
پوشیدن، مستور داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تغطی
تصویر تغطی
((تَ غَ))
پوشاندن، مستور کردن
فرهنگ فارسی معین