افزودن در اظمای (تشنگی) شتران و بند نمودن از آب (شدّد للمبالغه). (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، افزودن بر تشنگی شتران و بند نمودن از آب. (ناظم الاطباء)
افزودن در اظمای (تشنگی) شتران و بند نمودن از آب (شدّد للمبالغه). (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، افزودن بر تشنگی شتران و بند نمودن از آب. (ناظم الاطباء)
آشکار نمودن یک جزء از حدیث را: وطش الحدیث توطیشاً، بین طرفاً منه . تقول: وطش لی شیئاًمن الحدیث حتی اذکره، ای افتح شیئاً منه، آماده کردن برای کسی حقیقت سخن و رأی و عمل را، اثر گذاشتن در چیزی، کمی دادن کسی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سؤال کردن جمع از کسی و ندادن او چیزی به آنها: سألوه فماوطش الیهم بشی ٔ، ای لم یعطهم شیئاً، دفاع نکردن از نفس خود: ضربوه فماوطش الیهم، ای لم یدفع عن نفسه، یعنی زدند او را و او دست خود را بلند ننمود و از خود دفاع نکرد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیان کردن: وطش لی شیئاً و غطش (به صیغۀ امر) ، یعنی بیان کن از برای من چیزی تا ذکر کنم آن را. (ناظم الاطباء)
آشکار نمودن یک جزء از حدیث را: وطش الحدیث توطیشاً، بین طرفاً منه ُ. تقول: وطش لی شیئاًمن الحدیث حتی اذکره، ای افتح شیئاً منه، آماده کردن برای کسی حقیقت سخن و رأی و عمل را، اثر گذاشتن در چیزی، کمی دادن کسی را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سؤال کردن جمع از کسی و ندادن او چیزی به آنها: سألوه فماوطش الیهم بشی ٔ، ای لم یعطهم شیئاً، دفاع نکردن از نفس خود: ضربوه فماوطش الیهم، ای لم یدفع عن نفسه، یعنی زدند او را و او دست خود را بلند ننمود و از خود دفاع نکرد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیان کردن: وطش لی شیئاً و غطش (به صیغۀ امر) ، یعنی بیان کن از برای من چیزی تا ذکر کنم آن را. (ناظم الاطباء)