آشکار کردن. (تاج المصادر بیهقی). سخت آشکار کردن حدیث. (زوزنی). پراکندن و فاش کردن خبر. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پراکندن کار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
آشکار کردن. (تاج المصادر بیهقی). سخت آشکار کردن حدیث. (زوزنی). پراکندن و فاش کردن خبر. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پراکندن کار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)