جدول جو
جدول جو

معنی تغبق - جستجوی لغت در جدول جو

تغبق
(بِ لا)
شبانگاه دوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ غَبْ بِ)
به شبانگاه دوشنده. (آنندراج). در شبانگاه دوشندۀ شیر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغبق شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
امر زشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قبیح. (اقرب الموارد) ، تهمت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ بُ)
چاقچور
لغت نامه دهخدا
(نُ بُ)
گول. (منتهی الارب) (آنندراج). احمق. (ناظم الاطباء) (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
با پوشش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تو بر تو پوشیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، برابر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : یقال: ’اطبقه فتطبق و طبقه فانطبق’، ای جعله مطبقاً فصار کذلک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شکار شدن بر سریشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکار شدن مرغ با دبق. (اقرب الموارد) (المنجد) ، تدبق چیزی، تلزج آن. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
همه روزه شراب خوردن، یقال: ظل یتغفق الشراب اذا شربه یومه اجمع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُ لُ)
بمعنی سردار از لغات ترکی نوشته شد و نام پادشاهی. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ هََ صَ)
فرزند حاصل کردن از زن، بقیۀ شیر دوشیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، باقی ماندۀ چیزی را گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَهََ قَ)
ستم کردن و دعوی باطل بر کسی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خدعه کردن بر کسی کما یقال اوطاه العشوه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
بمعانی تغب است. (منتهی الارب). و رجوع به تغب شود
لغت نامه دهخدا
(تُ غِبْ بَ)
گواهی دروغ. (منتهی الارب). شهادت زور. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
تاریک شدن چشم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
درآویختن چیزی را بگردن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). معلق ساختن چیزی. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بلند گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بلند گردیدن و برآمدن. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
شراب شبانگاهی خوردن وخورانیدن. (منتهی الارب) ، سیراب کردن یا دوشیدن شتر و گوسفند به شامگاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نغبق
تصویر نغبق
گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابق
تصویر تابق
پنهان شدن، باز داشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغب
تصویر تغب
هلاک شدن و فاسد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبق
تصویر غبق
می نوشی در شبانگاه شامنوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغلق
تصویر تغلق
ترکی سردار، نام یکی از شاهان ترک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطبق
تصویر تطبق
برابر شدن
فرهنگ لغت هوشیار