جدول جو
جدول جو

معنی تغبش - جستجوی لغت در جدول جو

تغبش(بَهََ قَ)
ستم کردن و دعوی باطل بر کسی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خدعه کردن بر کسی کما یقال اوطاه العشوه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن، درخشش، روشنایی و گرمی آفتاب یا آتش، فروغ، پرتو
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بَ)
تاریک. یقال: ’لیل اغبش و لیله غبشاء. ج، غبش. (از اقرب الموارد). لیل اغبش، شب تاریک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
بمعانی تغب است. (منتهی الارب). و رجوع به تغب شود
لغت نامه دهخدا
(تُ غِبْ بَ)
گواهی دروغ. (منتهی الارب). شهادت زور. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ صَ)
جمع کردن و گرفتن اشیاء. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : تخبش الاشیاء من ههنا و ههنا، جمع کرد و بگیر آورد این چیزهارا از آنجا و اینجا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
گردآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج). تجمع قوم. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، گردآوردن مرد چیزی را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ لا)
شبانگاه دوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهبش
تصویر تهبش
گرد آمدن، وزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبش
تصویر تحبش
گرد آمدن، تجمع قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
((بِ))
روشنی، فروغ، درخشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابش
تصویر تابش
إشعاعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تابش
تصویر تابش
Luminescence, Radiance, Radiation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescence, éclat, radiation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تابش
تصویر تابش
Lumineszenz, Strahlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تابش
تصویر تابش
ışıldama, parıltı, radyasyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تابش
تصویر تابش
светимость , сияние , радиация
دیکشنری فارسی به روسی
تابش، درخشش
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تابش
تصویر تابش
چمک , تابش
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تابش
تصویر تابش
দীপ্তি , বিকিরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تابش
تصویر تابش
mwangaza, mng'aro, mionzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تابش
تصویر تابش
発光 , 輝き , 放射線
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تابش
تصویر تابش
발광 , 광휘 , 방사선
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تابش
تصویر تابش
люмінесценція , сяйво , радіація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تابش
تصویر تابش
זְהִירוּת , זוהר , קרינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تابش
تصویر تابش
उज्ज्वलता , तेज़ी , विकिरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminesens, kilau, radiasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescentie, schittering, straling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminiscencia, resplandor, radiación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescenza, raggio, radiazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescência, radiação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تابش
تصویر تابش
发光 , 辐射
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تابش
تصویر تابش
luminescencja, blask, promieniowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تابش
تصویر تابش
การเรืองแสง , ความสว่าง , การแผ่รังสี
دیکشنری فارسی به تایلندی