جدول جو
جدول جو

معنی تعیهر - جستجوی لغت در جدول جو

تعیهر
(بَ بَ لَ)
سبک و بدکار گردیدن زن و زنا نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به عاهر و عاهره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن کسی برای عیب وننگی که دارد، نکوهش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ جَ مَ)
سرزنش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (مجمل اللغه) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
و تلک فضیله فیها تأس ّ
تبعد عنک تعییر العدات.
(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).
و به زبان تعییر این شکایت تقریر کردن گرفت. (سندبادنامه ص 91) ، عیبناک ساختن کار کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقبیح کردن و منسوب کردن کسی را به عار. (از اقرب الموارد). لاتقل عیر بالامر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جداجدا سنجیدن هر یک درم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چغزلاوه برآوردن آب. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراخ حال شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تاسه گرفتن اسب را و مانده گردیدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تفهیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعییر
تصویر تعییر
((تَ))
سرزنش کردن
فرهنگ فارسی معین
سرزنش کردن، ملامت کردن، نکوهش کردن
متضاد: ستایش کردن، تحسین کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد