- تعمیرکردن
- آباد کردن عمارت کردن، مرمت کردن خرابی
معنی تعمیرکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غمخواری کردن تعهد کردن محافظت کردن ازکسی، خدمتت کردن پرستاری کردن
پایان کاری را نگریستن در امری اندیشیدن، مشورت کردن رای زدن
چخیدن ستم کردن تجاوز کردن دست اندازی کردن
دروغ آراستن دروغ پردازی کردن، مکر کردن فریب دادن، دو رویی کردن
تاثیر
درنگ کردن، تامل کردن
تجاوز کردن، دست اندازی کردن
Ferment
ферментировать
бродити
fermentować
fermentar
fermentare
fermentar
fermenter
fermenteren
memfermentasi
किण्वन करना
fermantasyon yapmak
kufermenti
খামির তোলা
خمیر کرنا