جدول جو
جدول جو

معنی تعمیرکردن - جستجوی لغت در جدول جو

تعمیرکردن
آباد کردن عمارت کردن، مرمت کردن خرابی
تصویری از تعمیرکردن
تصویر تعمیرکردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

غمخواری کردن تعهد کردن محافظت کردن ازکسی، خدمتت کردن پرستاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبیرکردن
تصویر تدبیرکردن
پایان کاری را نگریستن در امری اندیشیدن، مشورت کردن رای زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
چخیدن ستم کردن تجاوز کردن دست اندازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزویرکردن
تصویر تزویرکردن
دروغ آراستن دروغ پردازی کردن، مکر کردن فریب دادن، دو رویی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاثیرکردن
تصویر تاثیرکردن
تاثیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخیرکردن
تصویر تاخیرکردن
درنگ کردن، تامل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
تجاوز کردن، دست اندازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیر کردن
تصویر تخمیر کردن
Ferment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ферментировать
دیکشنری فارسی به روسی
किण्वन करना
دیکشنری فارسی به هندی
খামির তোলা
دیکشنری فارسی به بنگالی