منسوب است به تعلیم که جمعی از فرقۀ معروف به باطنی و اسماعیلی میباشند. اینان قائل به تعلم از امام معصوم هستند. چون که غیرامام را مصون از خطا نمیدانند. (از انساب سمعانی). - تعلیمیان، اسماعیلیان: و تعلیمیان گویند که طریق معرفت صانع و ذات و صفات وی را اشکالات بسیار است و ادلۀ متعارض و عقول در آن متحیر و عاجز، پس اولیتر آن باشد که از قول صادق طلبند. (از کلیات حکیم عمر خیام، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) آنچه قابل تعلیم باشد. درخور تعلیم. رجوع به تعلیم شود. - جسم تعلیمی. رجوع به همین کلمه شود. - علم تعلیمی یا علم اوسط، علم ریاضی که قسمی از علم نظری است
منسوب است به تعلیم که جمعی از فرقۀ معروف به باطنی و اسماعیلی میباشند. اینان قائل به تعلم از امام معصوم هستند. چون که غیرامام را مصون از خطا نمیدانند. (از انساب سمعانی). - تعلیمیان، اسماعیلیان: و تعلیمیان گویند که طریق معرفت صانع و ذات و صفات وی را اشکالات بسیار است و ادلۀ متعارض و عقول در آن متحیر و عاجز، پس اولیتر آن باشد که از قول صادق طلبند. (از کلیات حکیم عمر خیام، یادداشت بخط مرحوم دهخدا) آنچه قابل تعلیم باشد. درخور تعلیم. رجوع به تعلیم شود. - جسم تعلیمی. رجوع به همین کلمه شود. - علم تعلیمی یا علم اوسط، علم ریاضی که قسمی از علم نظری است
تسمه که بر سر لجام باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). تسمه ای که بر سر لگام بندند. (ناظم الاطباء) : ز تعلیمی همیشه بیم دارد ندانم از که این تعلیم دارد. طغرا (از آنندراج). ز تعلیمیش بخیۀ چارجل بود نزد فارس خط چارقل. طغرا (ایضاً). ، عصای کوچکی که در دست گیرند. (ناظم الاطباء)
تسمه که بر سر لجام باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). تسمه ای که بر سر لگام بندند. (ناظم الاطباء) : ز تعلیمی همیشه بیم دارد ندانم از که این تعلیم دارد. طغرا (از آنندراج). ز تعلیمیش بخیۀ چارجل بود نزد فارس خط چارقل. طغرا (ایضاً). ، عصای کوچکی که در دست گیرند. (ناظم الاطباء)
از سادات آن دیار (کاشان) است. به غیر از این مطلع شعری از او مسموع نشد: گویند بهاری شد و گل آمد و دی رفت ما بی تو ندانیم که کی آمد و کی رفت. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 248)
از سادات آن دیار (کاشان) است. به غیر از این مطلع شعری از او مسموع نشد: گویند بهاری شد و گل آمد و دی رفت ما بی تو ندانیم که کی آمد و کی رفت. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 248)