جدول جو
جدول جو

معنی تعلق - جستجوی لغت در جدول جو

تعلق
آویخته شدن، درآویختن به چیزی، دلبستگی داشتن به کسی یا چیزی، علاقه و پیوستگی داشتن
تصویری از تعلق
تصویر تعلق
فرهنگ فارسی عمید
تعلق
(بَ)
چنگ درزدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). درآویختن. (تاج المصادر بیهقی). درآویختن به چیزی و دوست داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پیوستگی و دوستی و محبت و دلبستگی و اتصال و ارتباط. (از ناظم الاطباء) :
در قطع تعلق از بدن راحت هاست
از خواب قیاس مرگ میباید کرد.
خواجه عبداﷲ انصاری.
چندانکه تعلق آدمی به روزی است، اگر به روزی ده بودی، به مقام از ملائک درگذشتی. (گلستان).
تعلق حجابست و بی حاصلی
چو پیوندها بگسلی واصلی.
سعدی (بوستان).
از این تعلق بیهوده تا بمن چه رسد
وز آنکه خون دلم ریخت تا به تن چه رسد.
سعدی.
و رجوع به ترکیبهای این کلمه شود، قرابت و خویشی و انتساب، علاقۀ تجارتی و معامله و علاقۀ شغلی و علاقۀ ملکی، عهده و تصرف و ملک و مال و تملک و مالکیت. (ناظم الاطباء) ، به اندک چیزی قناعت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح نحو) نسبت فعل به سوی غیرفاعل. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، (اصطلاح کلام) در اصطلاح متکلمان، نسبتی است، بین عالم و معلوم. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
تعلق
پوستگی و دوستی و محبت و دلبستگی و اتصال و ارتباط
تصویری از تعلق
تصویر تعلق
فرهنگ لغت هوشیار
تعلق
((تَ عَ لُّ))
دلبستگی داشتن، آویخته شدن
تصویری از تعلق
تصویر تعلق
فرهنگ فارسی معین
تعلق
دل بستگی، علاقه، علقه، وابستگی، دل بستگی داشتن، دل بستن، آویختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تعلق
آشنایی، رابطه، اتّصال، رابطه سطحی، ارتباط
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعلیق
تصویر تعلیق
تعلیق (Suspense) یا سوسپانس در سینما به معنای ایجاد حالتی از تنش و انتظار در مخاطب است، به طوری که او منتظر وقوع یک رویداد مهم یا غیرمنتظره باشد. این تکنیک یکی از مهم ترین ابزارهای کارگردان ها برای جذب و نگه داشتن توجه مخاطب و ایجاد تجربه ای هیجان انگیز است. تعلیق می تواند در انواع ژانرهای سینمایی به کار رود، اما بیشتر در ژانرهای هیجان انگیز، ترسناک و معمایی مشاهده می شود. چند روش رایج برای ایجاد تعلیق در سینما عبارتند از:
1. اطلاعات ناقص
کارگردان می تواند اطلاعات ناقصی به مخاطب ارائه دهد، به طوری که او برای فهمیدن کامل داستان مجبور به دنبال کردن فیلم باشد. این اطلاعات ناقص می تواند شامل جزئیات کلیدی از داستان، هویت شخصیت ها یا انگیزه های آن ها باشد.
2. زمان بندی
استفاده از زمان بندی دقیق برای ایجاد تعلیق بسیار مهم است. این می تواند شامل توقف های ناگهانی در یک صحنه پرتنش، ایجاد فاصله زمانی بین رویدادهای مهم یا نشان دادن گذر زمان به صورت آهسته باشد.
3. موسیقی و صدا
موسیقی و افکت های صوتی می توانند به طور چشمگیری به ایجاد تعلیق کمک کنند. صداهای ناگهانی، موسیقی پرتنش و استفاده از سکوت می توانند تنش را افزایش دهند و مخاطب را در حالت انتظار نگه دارند.
4. تصاویر و زوایای دوربین
استفاده از زوایای دوربین خاص، کلوزآپ ها، حرکت آهسته و تدوین مناسب می توانند به ایجاد تعلیق کمک کنند. مثلاً نشان دادن یک شیء مهم در کلوزآپ و سپس انتقال به صحنه ای دیگر می تواند حس تعلیق را افزایش دهد.
5. پیش بینی و ایجاد انتظارات
کارگردان می تواند با ایجاد انتظارات در مخاطب و سپس بازی با این انتظارات، تعلیق ایجاد کند. این می تواند شامل نشان دادن یک خطر نزدیک شدن و سپس به تعویق انداختن وقوع آن باشد.
مثال های معروف از تعلیق در سینما:
- فیلم های آلفرد هیچکاک : هیچکاک استاد ایجاد تعلیق بود و در فیلم هایی مانند `روانی` (Psycho) و `پنجره عقبی` (Rear Window) از تکنیک های مختلفی برای ایجاد و نگه داشتن تنش استفاده می کرد.
- سری فیلم های `بیگانه` (Alien) : این سری فیلم ها از فضاسازی، صدا و تدوین برای ایجاد تعلیق و ترس در مخاطب استفاده می کنند.
- فیلم های `دهه 1990` دیوید فینچر : فیلم هایی مانند `هفت` (Se7en) و `بازی` (The Game) از داستان پردازی پیچیده و زمان بندی دقیق برای ایجاد تعلیق استفاده می کنند.
تعلیق در سینما ابزاری قوی برای درگیر کردن مخاطب و ایجاد تجربه ای هیجان انگیز است که با استفاده از تکنیک های مختلف داستان پردازی، تصویری و صوتی قابل دستیابی است.
تعلیق در انتظار نگهداشتن تماشاگر است برای دریافت آنچه در ادامه روایت خواهد آمد و از عناصر مهم داستان به شمار می رود. یکی از اساتید تعلیق در ادبیات داستان غیر ایرانی جوزف کنراد است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از متعلق
تصویر متعلق
پیوسته، وابسته، آویزان، آویخته
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ عَلْ لِ)
درآویزنده به چیزی. (آنندراج). آویزان. (ناظم الاطباء) ، علاقه دارنده و آویزان و آویخته و ملحق شده و پیوند شده و اتصال یافته. (ناظم الاطباء). بازبسته. وابسته: و از هیچ رو فائده رسان را فائده نمیداند و نفع را از هیچ ممر متعلق خواهش نمی سازد. (تاریخ بیهقی ادیب ص 309). وبه هیبت و شکوه ایشان آبادانی جهان و تألف اهواء متعلق باشد. (کلیله چ مینوی ص 4). و کسب ارباب حرفت وامثال و اخوات این معانی به عدل متعلق است. (کلیله و دمنه). بقاء ذات تو به دوام تناسل، متعلق است. (کلیله و دمنه). اما طراوت خلافت به جمال انصاف و کمال معدلت بازبسته است و بدان متعلق. (گلستان). غالب همت ایشان به معظمات امور مملکت متعلق باشد. (گلستان).
عاشق گریختن نتواند ز دست شوق
هر جا که میرود متعلق به دامن است.
سعدی.
، منسوب. قوم و خویش. (ناظم الاطباء). و رجوع به متعلقان شود.
- متعلق شدن، منتسب شدن. مربوط شدن:
پروانه کیست تا متعلق شود به شمع
باری بسوزدش سبحات جلال دوست.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 780).
، علاقه دارنده، به اندک چیز قناعت کننده. (منتهی الارب). قولهم: لیس المتعلق کالمتأنق، یعنی نیست شکیبا به چیز اندک مانند آن که بخورد هر چه خواهد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ عَلْ لُ قَ)
خویشی و قرابت و ارتباط و اتصال، مالکیت و تصرف زمین و یا ملک، حق زحمت و اجرت. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
دهی از دهستان گرمادوز شهرستان اهر است که 143 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ج 4 ص 484)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَلْ لَ)
جائی که در آن چیزی آویزان شده، علاقه و دلبستگی. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح نحو) فعل یا شبه فعلی است که جار و مجرور و ظرف بدان تعلق دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تطلق
تصویر تطلق
گشاده رویی، روانسخنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلق
تصویر تزلق
زیور گرفتن، خوش گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعشق
تصویر تعشق
عاشق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسق
تصویر تعسق
آزمندی، چسبندگی چسبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
خوی کردن خوییدن، ریشه دوانی ریشه دواندن عرق کردن خوی کردن خوی بر افشاندن، بیرون شدن رطوبت زیادی گیاهان بصورت بخار، ریشه دواندن درخت در زمین، جمع تعرقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلق
تصویر تخلق
دروغ گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
ژرفایش، دور رفتن فرو رفتن ژرف اندیشیدن غور کردن، ژرف اندیشی، جمع تعمقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیق
تصویر تعلیق
آویختم چیزیرا، علاقه و دلبستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلم
تصویر تعلم
بیاموختن، دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
بهانه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلث
تصویر تعلث
مکر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعنق
تصویر تعنق
دست به گردنی دست به گردن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقل
تصویر تعقل
فکر نمودن، دریافتن و هوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلق
تصویر تحلق
حلقه حلقه نشستن گروهی از مردم
فرهنگ لغت هوشیار
خویش از آن آویخته شده، مربوط. در آویزنده بچیزی، مرتبط متصل: ... حصول غرض هر دو صنف بوسیله این فضیلت متعلق بود، وابسته مربوط، خویشاوند خویش: متعلقانش را که نظر در کار او بود و شفقت بروزگار او پندش دادند و بندش نهادند سودی نکرد، جمع متعلقین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعلق
تصویر متعلق
((مُ تَ عَ لِّ))
آویزان، آویزنده، پیوسته، وابسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معلق
تصویر معلق
آونگان، آویزان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تملق
تصویر تملق
چاپلوسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعمق
تصویر تعمق
ژرف نگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متعلق
تصویر متعلق
وابسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعلم
تصویر تعلم
آموزش
فرهنگ واژه فارسی سره
متصل، مرتبط، منتسب، مربوط، خویشاوند، منسوب، وابسته، خویش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مربوط به، مرتبط، مربوط
دیکشنری اردو به فارسی