جدول جو
جدول جو

معنی تعقفر - جستجوی لغت در جدول جو

تعقفر
(بُ)
هلاک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ عَ مَ)
خشم گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تغضب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ عَ)
رنگ گرفتن جامه به عصفر، کج شدن گردن و مایل گردیدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ)
نیک خسته کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بریدن چهار دست و پای شتر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
سپید گردانیدن ترید را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
فروخفتن شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
خمیدن و کج گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تعوج و انعطاف. (از اقرب الموارد) : تعقف بازگشتن و تشنج (؟) ناخن را گویند و باشد که بطرقد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ طَ)
پیوسته باریدن باران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مکتنز شدن پیه شتر ماده در همه اندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اکتناز پیه در همه اندام ناقه. (از اقرب الموارد) ، دراز گردیدن گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ ضَ)
خاک آلود گردیدن و در خاک غلطیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تمرغ در خاک. (از اقرب الموارد) ، بر زمین زده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، فربه گردیدن وحشی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
در پی رفتن و پیروی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تعرق استخوان. (از اقرب الموارد). رجوع به تعرق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعقیر
تصویر تعقیر
از پای در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقفر
تصویر تقفر
دنبال روی بر ناک نهادن (حنا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعفر
تصویر تعفر
در خاک غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار