جدول جو
جدول جو

معنی تعساء - جستجوی لغت در جدول جو

تعساء
(تُ عَ)
جمع واژۀ تعیس. بی رزق ها. فقیران. تیره بختان. (از دزی ج 1 ص 147)
لغت نامه دهخدا
تعساء
بی رزقها و فقیران و تیره بختان
تصویری از تعساء
تصویر تعساء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ سَ مَ)
دویدن اسب. دویدن خواستن آن: عد الفرس عدواً و عدوّاً و عدواناً بالتحریک و تعدآء او عدی... (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
عنز تیساء، آنکه هر دو شاخش به شاخهای بز کوهی ماند. (منتهی الارب). ماده بزی که شاخهای وی به شاخهای بز کوهی ماند. (ناظم الاطباء). رجوع به تیس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مؤنث اقعس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، (قوس...) کمانی است که سینۀ آن بیرون آمده و پشت آن تو رفته باشد. (اقرب الموارد). رجوع به قعس شود، (نمله...) مورچه ای است که دارای سینه و دم بلند باشد. (اقرب الموارد). مور سینه و ذنب برداشته. (منتهی الارب). ج، قعس، قعساوات، عزه قعساء، ارجمندی پایدار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تأنیث العس. ج، لعس، جاریهٌ لعساء، دختر نهایت سرخ رنگ که اندک به سیاهی زند، شفه لعساء، لب مایل به سیاهی. لبی سیاه فام. (مهذب الاسماء). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
از ’ع س ی’، دوشیزۀ قریب البلوغ. (منتهی الارب) (آنندراج). دختر دوشیزۀ نزدیک بلوغ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
پشتۀ ریگ نرم که تره های نیکو روید در وی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- امکنه وعساء، جاهای نرم ریگ ناک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
قدح بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). عس ّ. و رجوع به عس شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سخت خشک شدن. (تاج المصادر بیهقی). عسی ̍. (اقرب الموارد). و رجوع به عسی ̍ شود، نیک تاریک گشتن شب. (از منتهی الارب). سخت شدن تاریکی شب. (از اقرب الموارد)، بزرگ سال گردیدن و مسن شدن. (از اقرب الموارد). عسو (ع س و / ع س وو) . رجوع به عسو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لعساء
تصویر لعساء
لب تیره زن، سرخ و سیاه دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عساء
تصویر عساء
کلانسال گردیدن، خشک شدن، ستبرگشتن، تاریک شدن، منغر (قدح بزرگ)
فرهنگ لغت هوشیار