جدول جو
جدول جو

معنی تعزعز - جستجوی لغت در جدول جو

تعزعز(بَ)
یکسو شدن و زجر پذیرفتن بز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعزز
تصویر تعزز
عزیز شدن، گرامی شدن، ارجمند شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعزیز
تصویر تعزیز
عزیز کردن، ارجمند گردانیدن، بزرگ داشتن، توانا کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ مَ خَ)
ارجمند گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عزیز گردانیدن. (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). عزیز کردن. (دهار) ، تعظیم. (اقرب الموارد) ، نیرومند کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). قوی کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). توانا کردن. و منه قوله تعالی: فعززنا بثالث. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بر هم نشاندن باران زمین را، دشوار کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ زَ)
عزیز شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ارجمند گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تشرف. (اقرب الموارد) ، تنگ شدن سوراخ پستان اشتر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخت شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سخت و درشت گردیدن گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ عَ)
زجر است مر بز را. (منتهی الارب). اسم است که بزان را بدان زجر کنند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعزیز
تصویر تعزیز
ارجمند گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعزز
تصویر تعزز
ارجمندی، کمیابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعزیز
تصویر تعزیز
((تَ))
ارجمند گردانیدن، عزیز کردن
فرهنگ فارسی معین
ارجمند شدن، عزیز شدن، گرامی شدن، عزت یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد