جدول جو
جدول جو

معنی تعدا - جستجوی لغت در جدول جو

تعدا
(کِ)
بمعنی ظلم، در اصل این لفظ تعدی به یای تحتانی است مگر فارسیان به تصرف خوداکثر، یای الفاظ این وزن را بدون قاعده عربی به الف بدل نمایند چنانکه: تمنی و تولی و تجلی و تماشی راتمنا و تولا و تجلا و تماشا خوانند و این نوعی از تفریس است. (غیاث اللغات) (آنندراج). بجای تعدی استعمال شده است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
روم ناقوس بوسم زین تحکم
شوم زنار بندم زین تعدا.
خاقانی.
دستش به نیزه ای که علی الرؤس اژدهاست
اقلیم روس را به تعدا برافکند.
خاقانی.
رجوع به تعدی شود
لغت نامه دهخدا
تعدا
تجاوز کردن ز اندازه خود گذشتن، ستم کردن دست اندازی کردن، دست اندازی، ستمکاری، سر زدن فعل از فاعل و بمفعول رسیدن،جمع تعدیات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعدا
تصویر اعدا
عدوها، خصم ها، دشمن ها، جمع واژۀ عدو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعدی
تصویر تعدی
تجاوز کردن، دست اندازی کردن به چیزی، ستم کردن، از حد درگذشتن
تعدی کردن: تجاوز کردن، دست اندازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سعدا
تصویر سعدا
سعیدها، خوشبخت ها، سعادتمندها، نیک بخت ها، نیکوبخت ها، اقبالمندها، فرخنده طالع ها، نکوبخت ها، جمع واژۀ سعید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعداد
تصویر تعداد
شمردن، به شمار آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صعدا
تصویر صعدا
نفس عمیقی که از خستگی، کوفتگی یا اندوه کشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
متعدد شدن، زیاد شدن عدد، بر شمارۀ چیزی افزوده شدن
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
در فارسی امروزین شماره و حساب و شمردگی و شمار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
مصدر است بمعنی عد (شمردن). (از اقرب الموارد). شمار کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به عدّ شود
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ مَ)
دویدن اسب. دویدن خواستن آن: عد الفرس عدواً و عدوّاً و عدواناً بالتحریک و تعدآء او عدی... (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
کثرت، بسیاری، چند تائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمدا
تصویر تعمدا
دیده و دانسته دستی دیده و دانسته بعمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبدا
تصویر تعبدا
کور کورانه بنده وار از روی تعبد کور کورانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدی
تصویر تعدی
ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعداد
تصویر تعداد
شمار کردن، شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدا
تصویر اعدا
جمع عدو دشمنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعدا
تصویر بعدا
سپس زمانی دیگر پس سپس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدی
تصویر تعدی
((تَ عَ دِّ))
تجاوز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعدا
تصویر اعدا
جمع عدو، دشمنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
((تَ عَ دُّ))
زیاد شدن عدد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعداد
تصویر تعداد
((تِ))
شماره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعداد
تصویر تعداد
شمار، شمار شمارگان، شمارگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بعدا
تصویر بعدا
دیرتر
فرهنگ واژه فارسی سره
اندازه، شمار، شماره، عدد، عده، مقدار، مقیاس، میزان، تعدید، شمارش، شمارش کردن، شمردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
Plurality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
pluralité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
множество
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
Mehrheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
множинність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
wielość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
多样性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
pluralidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
pluralità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعدد
تصویر تعدد
pluralidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی