تعثکل(بَذْ وْ) بسیارخوشه گردیدن عذق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بسیارخوشه گردیدن عذق یعنی خرمابن با بار. (ناظم الاطباء). عذق متعثکل و معثکل و نخله متعثکله، نعت است از آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ادامه... بسیارخوشه گردیدن عذق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بسیارخوشه گردیدن عذق یعنی خرمابن با بار. (ناظم الاطباء). عذق متعثکِل و معثکَل و نخله متعثکله، نعت است از آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا