فرونشاندن آتش را. (ناظم الاطباء). میراندن و سرد کردن آتش. (غیاث اللغات) (آنندراج). فرونشاندن چنانکه تشنگی را. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به اطفاء شود
فرونشاندن آتش را. (ناظم الاطباء). میراندن و سرد کردن آتش. (غیاث اللغات) (آنندراج). فرونشاندن چنانکه تشنگی را. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به اطفاء شود
ترفئه بالرفاء و البنین، گفتن بوجه دعا در زناشوئی، یعنی مجتمع و برچسبان و با آرام و طمانیت (کذا) باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فا کسی (بکسی) گفتن بالرفاء و البنین در وقت نکاح. (از زوزنی). گفتن ’بالرفاء و البنین’ برای کسی، یعنی اتفاق و یگانگی را خواستن برای او و آرزو کردن این که وی فرزندان داشته باشد، و این دعایی است که برای متأهل کنند، و تقدیر ’بالرفاء’ ’لیکن الامر بالرفاء’ است و رفاء یعنی اتحاد و یگانگی. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
ترفئه بالرفاء و البنین، گفتن بوجه دعا در زناشوئی، یعنی مجتمع و برچسبان و با آرام و طمانیت (کذا) باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فا کَسی (بکسی) گفتن بالرفاء و البنین در وقت نکاح. (از زوزنی). گفتن ’بالرفاء و البنین’ برای کسی، یعنی اتفاق و یگانگی را خواستن برای او و آرزو کردن این که وی فرزندان داشته باشد، و این دعایی است که برای متأهل کنند، و تقدیر ’بالرفاء’ ’لیکُن الامر بالرفاء’ است و رفاء یعنی اتحاد و یگانگی. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
خاموش کننده آتش. (ناظم الاطباء) ، پیه که چون بر سنگ تفسان رسد گداخته شده گرمی سنگ را فرونشاند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ماری است بسیار پلید که اگر بر سنگ تفسان بگذرد زهر آن حرارت سنگ را فرومی راند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تسکین دهنده و نشانندۀ درد و جز آن. تأنیث مطفی ٔ: له (لجوز جندم) قوه مطفئه مجففه. (ابن البیطار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)... هی (بقلهالحمقاء) بارده مطفئه للعطش. (ابن البیطار ج 1 ص 103) (یادداشت ایضاً)
خاموش کننده آتش. (ناظم الاطباء) ، پیه که چون بر سنگ تفسان رسد گداخته شده گرمی سنگ را فرونشاند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ماری است بسیار پلید که اگر بر سنگ تفسان بگذرد زهر آن حرارت سنگ را فرومی راند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تسکین دهنده و نشانندۀ درد و جز آن. تأنیث مطفی ٔ: له (لجوز جندم) قوه مطفئه مجففه. (ابن البیطار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)... هی (بقلهالحمقاء) بارده مطفئه للعطش. (ابن البیطار ج 1 ص 103) (یادداشت ایضاً)