جدول جو
جدول جو

معنی تطرئه - جستجوی لغت در جدول جو

تطرئه(اِءْ تِ)
تازه کردن. (زوزنی) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطریه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
پاک کردن از تهمت
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
پاک گردانیدن کسی را از چیزی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رفع شبهه کردن از کسی و درست داشتن برائت او، بیزار کردن کسی را از چیزی. (اقرب الموارد). بیزار کردن. (دهار) (ترجمان علامۀ جرجانی). بیزار ساختن از چیزی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ غِ)
بسیار اولاد گردیدن زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بیضه نهادن ملخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). بیضه نهادن ملخ و ماهی. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَنْ نُ)
نیک پختن گوشت و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شکسته شدن چارپا از سرما. (از اقرب الموارد). رجوع به تهرؤ شود
لغت نامه دهخدا
(تَحْ)
گفتن کسی هنیئاًمریئاً. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِءْ تِ)
تازه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (مجمل اللغه). تر و تازه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نم کردن جامه را. (صراح) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بگشادن بوی خوش را و آمیختن به چیز دیگر تا معطر گرداند آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و چنین است طری الطعام. وطری الغسله، پروردن دست شستنی را به بوی خوش و همچنین است طری العود، ای رباه بالطیب لیتبخر به. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تطرئه شود
لغت نامه دهخدا
(اِءْ)
فرونشاندن آتش را. (ناظم الاطباء). میراندن و سرد کردن آتش. (غیاث اللغات) (آنندراج). فرونشاندن چنانکه تشنگی را. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به اطفاء شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
دلیر کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). مصدر قیاسی از باب تفعیل، دلیر کردن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دلیر گردانیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بند کردن زن جهت استبراء تا انقضای عده او. (از اقرب الموارد). رجوع به تقری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
پاک گردانیدن کسی را از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطریه
تصویر تطریه
تر و تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
((تَ رِ ئِ))
پاک کردن، رفع اتهام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
تبرئةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
Exoneration, Vindication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
exonération, justification
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
免除 , 辩护
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
মুক্তি , যথার্থতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
оправдание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
Entlassung, Rechtfertigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
виправдання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
uniewinnienie, usprawiedliwienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
بریت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
beraat, aklama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
msamaha, uhalalishaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
exoneração, justificativa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
면죄 , 정당화
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
免罪 , 正当化
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
זיכוי , זִכּוּי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
निरपराधिता , न्यायसिद्धि
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
การพ้นผิด , การแก้ต่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
vrijspraak, rechtvaardiging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
exoneración, reivindicación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
esonerazione, rivendicazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تبرئه
تصویر تبرئه
pembebasan, pembenaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی